ای کرده بسی جفا به از سید حسن غزنوی رباعی 145
1. ای کرده بسی جفا به جای دل من
از عشق تو شد ز جای پای دل من
...
1. ای کرده بسی جفا به جای دل من
از عشق تو شد ز جای پای دل من
...
1. آن رفت که عشوه می خریدم ز تو من
پیراهن صبر می دریدم ز تو من
...
1. خورشید بنفش و ماه گلرنگش بین
بادام فراخ و پسته تنگش بین
...
1. ای مردم چشم ملک بینا از تو
آموخته جود ابرو دریا از تو
...
1. بگشای تو مشرق ای به حجت خسرو
در مغرب فتح کن میندیش به جو
...
1. در راه یگانگی نشان ما کو
وان صحبت دوستی میان ما کو
...
1. رفتم ز درت دل به غمت کرده گرو
بردم ز درت عشق کهن با غم نو
...
1. ای دولت و دین را به سزا شاهنشاه
ای بر عدلت دوام ملک تو گواه
...
1. ای در طلب لطف تو دریا تشنه
بر آب حیاتت گل رعنا تشنه
...
1. ای نقش تو از دیده به دل جان بسته
روی از دل و دیده تو بخونم شسته
...
1. ای شاه تو شیر می فکندی ره ره
اقبال همی کرد پیاپی زه زه
...
1. ای عزم تو بر دولت و دین آکنده
وی زلزله بر جان ملوک افکنده
...