1 دوش آن بت زرین کمر سیمین بر می کرد نیاز بر من از پسته شکر
2 رومی به چه تا زاد ترا یک مادر می داد مرا در آب خشک آتش تر
1 شبهای وصال ما کجا شد آخر وآن عشرت حال ما کجا شد آخر
2 گیرم که شب وصال را چشم رسید در خواب خیال ما کجا شد آخر
1 هر روز ترا یک بدآموز دگر هر لحظه ز تو در دل من سوز دگر
2 گفتی که برو ز شهر اگر درد اینست من خود ز جهان روم دو سه روز دگر
1 در مجلس خسرو همایون اختر آن طرفگی لاله سر مست نگر
2 هم خال و رخست و هم ندیم ساقی هم مجمر و عود هم گلاب و شکر
1 غم گنج نهاده ای چه خواهم دیگر اشکم چو گشاده ای چه خواهم دیگر
2 گفتی که چه بایدت بخواه و مندیش چون هر همه داده ای چه خواهم دیگر
1 پیش لب خود یاد شکر هیچ مگیر پایان چو شد این سخن ز سر هیچ مگیر
2 گفتی تو مرا چو باد در سر داری خاک قدم توام دگر هیچ مگیر
1 هر سنگی را که آفتاب از تک و تاز پیروزه و لعل کرد در عمر دراز
2 در بزم انداخت خسرو بنده نواز کز همچو منی چنین سزد سنگ انداز
1 مهمان من آمده است جانان امروز با عیش خوشم به روی مهمان امروز
2 گر شب برسد به لب رسد جان امروز شب را برما بار مده هان امروز
1 گر صبر نِهای، ای دل پر خون بگریز ور خصم نِهای، ای فلک دون بگریز
2 ای راحت خسته گر نخفتی باز آی وی دولت خفته گر نمردی بر خیز
1 از درد دل پر غمم ای ماه به ترس وی خفته ز ناله سحرگاه به ترس
2 در هر نفسی تعبیه دارم آهی ای آینه میگویمت از آه به ترس