1 دل چون ز لبت شراب خواهد درد از جگرم کباب خواهد
2 درآب دو دیده غرقه گردد هر تشنه که از تو آب خواهد
3 گنج تو درین دل خرابم خود گنج وطن خراب خواهد
4 حاشا که دل خطا پرستم یک کار مرا صواب خواهد
1 حسن تو به گفت هم نیاید نقش تو ز هر قلم نیاید
2 عیسی شده مگر که جانها در دام تو جز به دم نیاید
3 جز بهر نظاره تو خورشید بر آینه به خم نیاید
4 درباغ تو چون درخت کس را از صد سریک قدم نیاید
1 آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید و آنچه از خدای خواسته بودم به من رسید
2 آن مه که کرد طوفی سوی شرف شتافت وآن گل که رفت سالی چمن رسید
3 دل رفته بود و جان شده منت خدای را کان دل به سینه آمد و آن جان به تن رسید
4 خوش خوش گشاده بلبل مژده چو گل دهن کان طوطی شکر لب شیرین سخن رسید
1 آرام دل مرا بخوانید بر مردم چشم من نشانید
2 آوازه عشق من شنیدید اندازه حسن او بدانید
3 چون صورت روی او بدیدید الحمد وان یکاد خوانید
4 از دور در او نگاه کردن انصاف دهید کی توانید
1 صبح را رنگ بدان عارض چون ماه دهد شام را گونه بدان طره کوتاه دهد
2 طاق ابروش مرا جفت غم و رنج کند چشم آهوش مرا بازی روباه دهد
3 صفت رنگ رخ من که کند کاه کند خبر درد دل من که دهد آه دهد
4 گر چو من گمره و سرگشته شود نیست عجب آنکه چندین غم و اندیشه به خود راه دهد
1 هر آینه که دگر بایدم گزیدن یار چو یار من ز من و مهر من شود بیزار
2 چه غم خورم ز پی او که غم نخورد مرا ز چند گونه توان بر دلی نهادن بار
3 اگر چه نرگس چشمست و گرچه مشکین زلف به قد چو سرو و برخ مه ولی به پنج و چهار
4 چو برگرفت دل از من چرا روم بر او نه من نیابم یار ار دگر گزیند یار
1 سرو را ساکن به تخت آباد باش همچنین باقی بمانی شاد باش
2 دست تنگ دشمنان درخاک باد پای مرد دوستان چون باد باش
3 چون به طالع با کرم همشیره ای در طبیعت با وفا همزاد باش
4 در سحرگاهی هم اکنون بر دمد صبح اقبالت که افزون باد باش
1 برآن زلف و لب و خال و بنا گوش سوی بازار عشقش برده ام دوش
2 رخش روز است و ابرو گوشه روز نهاده است از برای فتنه شب پوش
3 دهانش چشمه نوش و زبر جد رمیده است از کران چشمه نوش
4 همه ساله ز سودای فراقش دلی دارم چو دیگ تفته پرجوش
1 گشت عنابی سرشکم زان لب عناب رنگ هم نمی دارد دلم زان سنبل پر تاب رنگ
2 بی جمال جانفزای و بی خیال دلبرش آردم از عمر سیری آیدم ازخواب رنگ
3 مه ز گلگون روی مهر و ماه رنگ آورده است هم زرنگ است آنکه گل را می دهد مهتاب رنگ
4 عارضش آیینه حسن است و خطش رنگ او بس عجب نبود برآیینه ز مشک ناب رنگ
1 سخت با ما تو بخیلی بسلام نیک مائیم ترا عاشق و رام
2 جان ما عاشق و تو معشوقه دل ما صید و سر زلف تو دام
3 روی و زلفین تو خون آمد و مشک وصل و هجر تو حلال است و حرام
4 بوسه خواهم در حال بده مکن ای دوست مرا دشمن کام