1 گل دل بشکفد ز دیدارش دل گل بشکفد ز رخسارش
2 بخت ما را فکند در دامش حسن خود را نهاد بر بارش
3 از لطیفی که آفرید خدای آن تن نازک ستمکارش
4 تیزتر ننگرم در او که کند تیزی یک نظر هم افکارش
1 گهر بر زر همی بارم ز یاقوت در افشانش شدم چون ذره ای در سایه خورشید رخشانش
2 خیالش همچو او هیچم نمی پرسد عجب نبود که از بیمار پرسیدن نگردی هم پشیمانش
3 بعمر ار چند ننهاده است یک شب روی بر رویم برآنم تا کنم یکروز جان خویش در جانش
4 سکندر آب حیوان را ز ظلمت جست و اینک من همی در چشمه خورشید بینم آب حیوانش
1 بشگفت در بهار سعادت نهال ملک تازه است روی بخت که برگشت سال ملک
2 از چشم گوش ساز که بی ترجمان صوت گوید همی ثنای شهنشاه حال ملک
3 خورشید سایه بان کند از نور وقت بار تا چشم اختران نرسد در جمال ملک
4 عین کمال ملک خداوند عالم است عین کمال دور ز عین کمال ملک
1 ای به حق آرزوی جان ملوک حکم تو جزم در جهان ملوک
2 ای کرم یار تو تو یار کرم وی ملوک آن تو تو آن ملوک
3 جره باز ظفر شکار توئی پر گشاده ز آشیان ملوک
4 بابت رنگ و بوی و نقش نگین گوهری خاسته ز کان ملوک
1 طلوع خسرو سیارگان به برج حمل خجسته باد ابر خواجه عمید اجل
2 یگانه منتخب ملک شاه و تاج خواص که برگزید ز خلقش خدای عز و جل
3 جمیل نام ونشان و سدید قول و قلم رفیع قدر و محل و عزیز علم و عمل
4 ابو علی حسن احمد آنکه در شأنش شده است آیت مردی و مردمی منزل
1 کاری بگزاف می گذارم عمری به امید می سپارم
2 نی زهره آنکه دل به جویم نی طاقت آنکه دم بر آرم
3 اندیشه به سوخت عقل و روحم و امید ببرد روزگارم
4 یاری نه که یکرهم به پرسد تا بر چه امید و در چه کارم
1 داند جهان که قره عین پیمبرم شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
2 دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
3 دری پر از عجایب دریا شود به حکم هر قطرهای که در صدف دل بپرورم
4 طبعم چو آتش تر و هر دم خلیل وار خوشبو گلی دگر دمد از آتش ترم
1 فسانه گشت بیک بار داستان کرم بریده شد پی حاجت ز آستان کرم
2 برون ز قبه میناست بارگاه وفا ورای خانه عنقاست آشیان کرم
3 ز بار هر خس بگسست بارگی هنر ز سنگ هر سگ بشکست استخوان کرم
4 مجوی گوهر آزادگی که زیر زمین چو گنج قارون پنهان شده است کان کرم
1 من همان طوطی شکر سخنم که صدف بود حقه دهنم
2 گنبد عقل طاق دستارم گلشن جان رواق پیرهنم
3 صنمی بر سریر فضل و ادب تاج بخشان بحر و بر شمنم
4 فلکی کرده گردش فلکم زمنی کرده جنبش زمنم