گشاد صورت دولت بشکر از سید حسن غزنوی قصیده 71
1. گشاد صورت دولت بشکر شاه دهان
چو بست زیور اقبال بر عروس جهان
...
1. گشاد صورت دولت بشکر شاه دهان
چو بست زیور اقبال بر عروس جهان
...
1. بر من ز نعمت الحق خاص خدایگان
کرد آنچه تا ابد نتوان گفت شکر آن
...
1. ای راحت روح و رامش تن
وصل تو طرب فزای و شیون
...
1. گاه آن است که طفلان چمن
اندر آیند چو عیسی به سخن
...
1. ای باد سپیده دم سفر کن
یک چند رفیقی قمر کن
...
1. ای صبا طوف در گلستان کن
همدمی با هزاردستان کن
...
1. از گریه اگر یکدم سربر کنمی من
چون شمع بسی آتش بر سر کنمی من
...
1. بهشتی نقد شد حاصل سپهری تازه گشت افزون
از این خوش مرکز معمور و عالی منظر میمون
...
1. بزرگ جشن همایون و ماه فروردین
خجسته بادا بر آفتاب روی زمین
...
1. تا بر سر ولایت خویش آمدست شاه
گوئی به اوج در شرف است آفتاب و ماه
...
1. منت خدای را که با اقبال پادشاه
ایمن شد از محاق و کسوف آفتاب و ماه
...
1. هرگز بود که باز ببینم لقای شاه
شکرانه در دو دیده کشم خاک پای شاه
...