1 چه شد امسال یارب ای مخدوم که من رنج دیده مظلوم
2 بعد ده سال حق بر این دولت گشتم از هر مراد دل محروم
3 کار من بنده خدمت است و دعا وندر این هر دو بوده ام ملزوم
4 پر نشد معده زمین ز طعام و آسمانها تهی نشد ز نجوم
1 صاحبا گرچه ز جودت شکر دارم پیش ازین واکنون به تو امیدوارم
2 کز نصاب جاه محرومم نداری این امید از عین لطفت چشم دارم
3 اسبکی دادی پریرم کاندرین ره با وجودش نه پیاده نه سوارم
4 گر کسی گوید مرا کاین بارگی چیست من چه گویم یا جوابش چون گذارم
1 ایا مبشر اقبال در ازل داده به یمن طالع سعدت بشارت عالم
2 زبیم عدل تو ناید خرابی از باده ز سعی کلک تو باشد عمارت عالم
3 ز پشت گرمی نام تو شمس شد تابان وگرنه روز ندادی حرارت عالم
4 تو آفتابی و باران و بیگمان باشد ز آفتاب و ز باران نظارت عالم
1 خورشید چو از حوت سوی خانه بهرام بخرام از خانه سوی گلزار گه شام
2 زان پیش که آغاز کند خوی تو خامی برخیز به گه ساقی و پیش آر می خام
3 تو یار شو ای یار اگر دهر نشد یار تو رام شو ای دوست اگر دور نشد رام
4 گر چرخ به کام تو نگردد تو بگردان دوری دو به کام دل من جام غم انجام
1 گر ناله ای ازین دل پر غم برآورم شور از چهار گوشه عالم برآورم
2 آهی اگر زنم به سحر چون صدا ز کوه غوغا ز هفت گنبد اعظم برآورم
3 هر شب به صدمه نفس سرد و آه گرم ترکیب آسمان همه از هم برآورم
4 از درد و آتش دل اگر نعره ای زنم دود از نژاد دوده آدم برآورم
1 به کف در باد و بر سر خاک دارم که از تیغ قضا دل چاک دارم
2 ازین زهر قضا کی جان رهانم اگر صد شربت از تریاک دارم
3 به پیرانسر چه دل در عمر بندم که سرو نوجوان در خاک دارم
1 ای سر آمد به هر مکان چو لقب وی ستوده به هر زمان چون نام
2 توئی آن کامران که در ره تو هر که گامی نهد بیابد کام
3 در سلامت به سر برد همه عمر هر که یابد زتو جواب سلام
4 رای تو واقف است بر افلاک حکم تو نافذ است بر اجرام
1 ننگ مردان اصیلک گوژو کز جهان باد نقش و نامش گم
2 رسمی از شید در جهان آورد که بدو شوم باد حاشا گم
3 گرچه از زرق پشت دارد خم شکمی دارد از حرام چو خم
4 روز تا شب همی فروشد دم شب همه شبی همی فشاند دم
1 فلک جناب و ملک خو عماد دولت و دین توئی که جاه تو شد ملک جاودانی من
2 به کامکاری تو پشت بخت بنده قویست که کامکاری تست اصل کامرانی من
3 ز حرص مدح تو همچون سهیل لرزانست حسام خاطر چون کوکب یمانی من
4 ز روی معنی ذات تو زان بزرگتر است که گنج یابد در عالم معانی من
1 افتاده ام به دور زمانی که اندر او کس را نمی رسد شکمی سیر از آسمان
2 گوئی که می بروید نومیدی از زمین مانا که می ببارد ادبیر از آسمان
3 زین کشمکش چنان بجهم کز کمان خدنگ گر بر سرم ببارد شمشیر از آسمان