شاها ز فر سایه معمار عدل تو از مجد همگر قطعه 84
1. شاها ز فر سایه معمار عدل تو
همسایه عقاب گرفت آشیان چکاو
...
1. شاها ز فر سایه معمار عدل تو
همسایه عقاب گرفت آشیان چکاو
...
1. فلک جنابا از رشک خاک درگه تو
در آب شرم شود غرق روضه مینو
...
1. خط سیراب تو بر روی تو پیدا شد و شد
محضر حسن و جمال تو بدان سیر گواه
...
1. ای به بوسیدن خاک در چرخ آسایت
جویبار فلک و اخضر گردون تشنه
...
1. ای زاحسانت آز آواره
وی زانعامت آرزو زاده
...
1. زهی شهریاری که خورشید چرخ
بود پیش رای تو چون شب پره
...
1. ای به رای و لمعه رای جهان آرای خویش
چهره خورشید رخشان را خراشان داشته
...
1. ده عادت ردیست که رسم است عامه را
کز وی شود روان و دل و عقل کاسته
...
1. حمید ساخته دارد مفرحی دلخواه
کزان به فایده تر از زمین نرست گیاه
...
1. ای در گله جهان ز عدلت
گرگ آمده پاسبان لاشه
...
1. حیات بخشا چرخم ز غبن خواهد کشت
به تیغ کین من از چرخ کینه خواه بخواه
...