1 زهی شهریاری که خورشید چرخ بود پیش رای تو چون شب پره
2 قضا در مهمات ملک جهان ز رای تو خواهد همی مشوره
3 هر آن قلب کاندر تو آورد روی بدیهه شود میمنه ش میسره
4 ز تیغت که بر دشمنان بگذرد شود روی هامون چو که پر دره
1 ای به رای و لمعه رای جهان آرای خویش چهره خورشید رخشان را خراشان داشته
2 هر غلام از خیل تاش بندگان درگهت شاه انجم را ز خیل خواجه تاشان داشته
3 مانی از کلک تو ننگ از نقشبندی یافته آذر از طبع تو عار از بت تراشان داشته
4 دان که من بنده به بوی کلک عنبرپاش تو آن به غیرت ابرها را اشک پاشان داشته
1 ده عادت ردیست که رسم است عامه را کز وی شود روان و دل و عقل کاسته
2 عرض جمال و لاف سخا و صلف به زهد مدح زنان خویش و تفاخر به خواسته
3 بخل سلام و خیر ریا و مکاس جای مهمانی به نوبت و تشریف خاسته
1 حمید ساخته دارد مفرحی دلخواه کزان به فایده تر از زمین نرست گیاه
2 بدن قوی کند و طبع شاد و فکرت تیز حدیث نرم و زبان جاری و سخن کوتاه
3 اگر تناول آن در شب اتفاق افتد تنش غذا طلبد هم ز بامداد پگاه
4 شود بدیل می ناب در تفرج طبع بود به جای سقنفور در تهیج باه
1 ای در گله جهان ز عدلت گرگ آمده پاسبان لاشه
2 درظل همای رایتت شد گنجشک هم آشیان باشه
3 ماراست یکی حدیث باقی چون در تن ماجری حشاشه
4 من بنده نیم از آن صحابه کز من ببرد سبق عکاشه
1 حیات بخشا چرخم ز غبن خواهد کشت به تیغ کین من از چرخ کینه خواه بخواه
2 سیه دلی دل شه بر رهی گران کرده ست بیان جرم من از خصم دل سیاه بخواه
3 به صد دلیل شود روشنت که بی جرمم ز من دلیل بجو یا ازو گواه بخواه
4 حوالت گنه ار برمن است هم سهل است شفیع بنده توئی عذر آن گناه بخواه
1 دی دلم گفت چون که کم کردی پوشش جامه پاشش اقچه
2 گفتم ای دل نبینیم که نماند اقچه در کیسه جامه در بقچه
3 هستی من جهان دون بستد نه مزلش ستد نه سارقچه
4 گفت اگر مال نیست باقی باد دولت و جاه فخر دین گلچه
1 اگر چه عمادی ز دریای خاطر نکرده ست تقصیر در درفشانی
2 خطا گفت این لفظ کز لفظ و معنی علی حسن بود حسان ثانی
3 بدان قطعه مفتون شده ست او کجا گفت هر آنگه که چون من نیایم نخوانی
4 ز بیت نخستین قیاسی کن آخر که تکرار لفظش چه دارد معانی
1 خدایگانا با آب معجزات بنانت بشست گیتی جادو کتاب نیرنجی
2 به دست حکم تو در روز و شب چو مهره نرد دو لشکرند یکی رومی دگر زنجی
3 به یک دو دست که با تو نماند توبت کرد به دست تو فلک هشت تو ز شش پنجی
4 تو شاه عرصه ملکی و دیگران هستند همه زبون عری چون شهان شطرنجی
1 گر چه پیش از تو بود حاتم طی تو ز حاتم به منزلت پیشی
2 تو جهانداری و به نسبت جود همچنان تنگدست و درویشی
3 ما توانگرتریم از تو از آنک ما تو داریم کز جهان بیشی