برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 هوس باد بهارم به سوی صحرا برد باد بوی تو بیاورد و قرار از ما برد
2 هرکجا بود دلی چشم تو برد از راهش نه دل خسته بیمار مرا تنها برد
3 آمد و گرم ببرد آب رخم اشک چو سیم زر به زر داد کسی کامد و این کالا برد
4 دل سنگین ترا اشک من آورد به راه سنگ را سیل تواند به لب دریا برد
1 کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد خون شد دلم ز درد، به درمان نمیرسد
2 با خاک ره ز روی مذلت برابرم آب رخم همیرود و نان نمیرسد
3 پیپارهای نمیکنم از هیچ استخوان تا صدهزار زخم به دندان نمیرسد
4 سیرم ز جان خود به سر راستان ولی بیچاره را چه چاره چو فرمان نمیرسد
1 غمش تا در دلم مَأوا گرفته است سرم چون زلف او سودا گرفته است
2 لب چون آتشش آب حیات است از آن آب آتشی در ما گرفته است
3 هُمای همتم عمری است کز جان هوای آن قد و بالا گرفته است
4 شدم عاشق به بالای بلندش که کار عاشقان بالا گرفته است
1 مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
2 از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زدهام فالی و فریادرسی میآید
3 زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس موسی آنجا به امید قبسی میآید
4 هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
1 به جد و جهد چو کاری نمیرود از پیش به کردگار رها کرده بر مصالح خویش
2 به پادشاهی عالم فرو نیارد سر اگر ز سِرِّ قناعت خبر شود درویش
3 بنوش باده که قَسّام صُنع قسمت کرد در آفرینش از انواعِ نوشدارو نیش
4 ز سنگ تفرقه خواهی که منحنی نشوی مشو بسان ترازو تو در پی کم و بیش
1 صراحی دگر بارم از دست برد به من باز بنمود می دستبرد
2 هزار آفرین بر می سرخ باد که از روی ما رنگ زردی ببرد
3 بنازیم دستی که انگور چید مریزاد پایی که در هم فشرد
4 برو زاهدا خورده بر ما مگیر که کار خدایی نه کاریست خرد
1 رهروان را عشق بس باشد دلیل آب چشم اندر رهش کردم سبیل
2 موج اشک ما کی آرد در حساب آن که کشتی راند بر خون قتیل
3 بی می و مطرب به فردوسم مخوان راحتی فی الراح لا فی السلسبیل
4 اختیاری نیست بدنامی من ضلنی فی العشق من یهدی السبیل
1 من دوش پنهان میشدم تا قصر جانان سنگنک نرمک نهادم پای را رفتم به ایوان سنگنک
2 دیدم نگار نازنین بر تخت زر در خواب خوش من از نهیب بیم او چون بید لرزان سنگنک
3 کردم دو انگشتان دراز آهستهک آهستهک برداشتم برقع به ناز از ماه تابان سنگنک
4 یک نیمه نرگس باز کرد از خواب جنبانید سر شد بر رخ همچون مهش زلف پریشان سنگنک
1 نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی از در ما در آ اگر طالب عشق سرمدی
2 باده بده که دوزخ ار نام گناه ما برد آب زند بر آتشش معجزهٔ محمدی
3 شعبده باز می کنی هر دم و نیست این روا قال رسول ربنا ما انا قط من ددی
4 گر تو بدین جمال و فر، سوی چمن کنی گذر سوسن و سرو و گل به تو جمله شوند مقتدی
1 برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت که خدا در ازل از اهل بهشتم بسرشت
2 یک جو از خرمن هستی نتواند برداشت هر که در کوی فنا در ره حق دانه نکشت
3 تو و تسبیح و مصلا و ره زهد و صلاح من و میخانه و زنار و ره دیر و کنشت
4 منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیم در ازل طینت ما را به می ناب سرشت
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.