برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها میکنی ای خاک درت، تاج سرم
2 دلبرا بنده نوازیت که آموخت؟ بگو که من این ظن، به رقیبان تو هرگز نبرم
3 همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
4 ای نسیم سحری بندگی من برسان که فراموش مکن وقت دعای سحرم
1 جوزا سحر نهاد حمایل برابرم یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
2 ساقی بیا که از مدد بخت کارساز کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
3 جامی بده که باز به شادی روی شاه پیرانه سر هوای جوانیست در سرم
4 راهم مزن به وصف زلال خضر که من از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم
1 تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم
2 چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
3 بر آستان مرادت گشادهام در چشم که یک نظر فکنی خود فکندی از نظرم
4 چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک الله که روز بیکسی آخر نمیروی ز سرم
1 به تیغم گر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زند منت پذیرم
2 کمان ابرویت را گو بزن تیر که پیش دست و بازویت بمیرم
3 غم گیتی گر از پایم درآرد بجز ساغر که باشد دستگیرم
4 برآی ای آفتاب صبح امید که در دست شب هجران اسیرم
1 مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم
2 نصاب حسن در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم
3 چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی به سیب بوستان و شهد و شیرم
4 چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم
1 نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویههای غریبانه قصه پردازم
2 به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم
3 من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
4 خدای را مددی ای رفیق ره تا من به کوی میکده دیگر علم برافرازم
1 گر دست رسد در سر زلفین تو بازم چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
2 زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست در دست سر مویی از آن عمر درازم
3 پروانه راحت بده ای شمع که امشب از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
4 آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی مستان تو خواهم که گزارند نمازم
1 در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
2 حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم خازن میکده فردا نکند در بازم
3 ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
4 صحبت حور نخواهم که بود عین قصور با خیال تو اگر با دگری پردازم
1 مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
2 به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
3 یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
4 بر سر تربت من با می و مطرب بنشین تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.