برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 ببرد از من قرار و طاقت و هوش بت سنگین دل سیمین بناگوش
2 نگاری چابکی شنگی کلهدار ظریفی مه وشی ترکی قباپوش
3 ز تاب آتش سودای عشقش به سان دیگ دایم میزنم جوش
4 چو پیراهن شوم آسوده خاطر گرش همچون قبا گیرم در آغوش
1 سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
2 شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
3 به صوت چنگ بگوییم آن حکایتها که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش
4 شراب خانگی ترس محتسب خورده به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
1 هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش
2 لطف الهی بکند کار خویش مژده رحمت برساند سروش
3 این خرد خام به میخانه بر تا می لعل آوردش خون به جوش
4 گر چه وصالش نه به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش
1 در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش
2 صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست تا دید محتسب که سبو میکشد به دوش
3 احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
4 گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش
1 دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
2 گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
3 وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
4 با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
1 ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
2 همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
3 شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
4 هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
1 کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
2 الا ای دولتی طالع که قدر وقت میدانی گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش
3 هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریست سپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش
4 عروس طبع را زیور ز فکر بکر میبندم بود کز دست ایامم به دست افتد نگاری خوش
1 مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
2 دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
3 من همان به که از او نیک نگه دارم دل که بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهش
4 بوی شیر از لب همچون شکرش میآید گر چه خون میچکد از شیوه چشم سیهش
1 دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
2 چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
3 خیال حوصله بحر میپزد هیهات چههاست در سر این قطره محال اندیش
4 بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را که موج میزندش آب نوش بر سر نیش
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.