چرا نه در پی عزم دیار خود از حافظ شیرازی غزل 337
1. چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
1. چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
1. من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
1. خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
1. من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
1. گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
1. حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
1. چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم
1. عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم
1. بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
1. من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
1. صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.