در نهانخانه عشرت صنمی از حافظ شیرازی غزل 326
1. در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
1. در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
1. مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
1. من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت، تاج سرم
1. جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
1. تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم
1. به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
1. مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم
1. نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
1. گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
1. در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
1. مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.