به غیر از آن که بشد دین و از حافظ شیرازی غزل 315
1. به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم
...
زلف بر باد مده تا ندهی بر از حافظ شیرازی غزل 316
1. زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
...
فاش می‌گویم و از گفته خود از حافظ شیرازی غزل 317
1. فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
...
مرا می‌بینی و هر دم زیادت از حافظ شیرازی غزل 318
1. مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم
تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم
...
سال‌ها پیروی مذهب رندان از حافظ شیرازی غزل 319
1. سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
...
دیشب به سیل اشک ره خواب از حافظ شیرازی غزل 320
1. دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم
...
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان از حافظ شیرازی غزل 321
1. هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
...
خیال نقش تو در کارگاه دیده از حافظ شیرازی غزل 322
1. خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
...
ز دست کوته خود زیر بارم از حافظ شیرازی غزل 323
1. ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالابلندان شرمسارم
...
گر چه افتاد ز زلفش گرهی از حافظ شیرازی غزل 324
1. گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم
...
گر دست دهد خاک کف پای نگارم از حافظ شیرازی غزل 325
1. گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غباری بنگارم
...