برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود
2 راست چون سوسن و گل از اثرِ صحبتِ پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
3 دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی میکرد عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
4 آه از آن جور و تَطاول که در این دامگَه است آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
1 خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد گر تو بیداد کنی شرطِ مُروَّت نَبُوَد
2 ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نَپْسَندی آنچه در مذهبِ اربابِ طریقت نبود
3 خیره آن دیده که آبش نَبَرَد گریهٔ عشق تیره آن دل که در او شمعِ محبت نبود
4 دولت از مرغِ همایون طلب و سایهٔ او زان که با زاغ و زَغَن شَهپَرِ دولت نبود
1 قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود ور نه هیچ از دلِ بیرحمِ تو تقصیر نبود
2 منِ دیوانه چو زلفِ تو رها میکردم هیچ لایقترم از حلقهٔ زنجیر نبود
3 یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟ که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود
4 سر ز حسرت به درِ میکدهها بَرکردم چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود
1 دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود
2 دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون میگشت باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود
3 هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی میداد ور نه در کس نرسیدیم که از کویِ تو بود
4 عالَم از شور و شرِ عشق خبر هیچ نداشت فتنه انگیزِ جهان غمزهٔ جادویِ تو بود
1 دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
2 رسم عاشق کُشی و شیوهٔ شهرآشوبی جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
3 جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود میدانست و آتشِ چهره بدین کار برافروخته بود
4 گر چه میگفت که زارَت بِکُشم میدیدم که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود
1 یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لبِ ساقی شرابم در مَذاق افتاده بود
2 از سرِ مستی دگر با شاهدِ عهدِ شباب رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
3 در مقاماتِ طریقت هر کجا کردیم سِیر عافیت را با نظربازی فِراق افتاده بود
4 ساقیا جامِ دَمادَم ده که در سِیرِ طریق هر که عاشق وَش نیامد در نفاق افتاده بود
1 گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود حُقِّهٔ مِهر بدان مُهر و نشان است که بود
2 عاشقان زُمرهٔ اربابِ امانت باشند لاجرم چشمِ گهربار همان است که بود
3 از صبا پرس که ما را همه شب تا دمِ صبح بویِ زلفِ تو همان مونسِ جان است که بود
4 طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید همچنان در عملِ معدن و کان است که بود
1 دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
2 چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تدبیرِ ما به دستِ شرابِ دوساله بود
3 آن نافهٔ مراد که میخواستم ز بخت در چینِ زلفِ آن بتِ مشکین کُلاله بود
4 از دست برده بود خمارِ غمم سحر دولت مساعد آمد و مِی در پیاله بود
1 به کویِ میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟ که جوشِ شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
2 حدیثِ عشق که از حرف و صوت مُستَغنیست به نالهٔ دف و نی در خروش و ولوله بود
3 مباحثی که در آن مجلسِ جنون میرفت وَرایِ مدرسه و قال و قیلِ مسئله بود
4 دل از کرشمهٔ ساقی به شُکر بود ولی ز نامساعدیِ بختش اندکی گِلِه بود
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.