برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
2 از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد
3 غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد
4 هر کو نَکُنَد فهمی زین کِلکِ خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
1 خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد
2 زمانِ خوشدلی دریاب و در یاب که دایم در صدف گوهر نباشد
3 غنیمت دان و مِی خور در گلستان که گُل تا هفتهٔ دیگر نباشد
4 ایا پُرلعل کرده جامِ زَرّین ببخشا بر کسی کِش زر نباشد
1 گل بی رخِ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد
2 طَرفِ چمن و طوافِ بستان بی لاله عذار خوش نباشد
3 رقصیدن سرو و حالتِ گُل بی صوتِ هَزار خوش نباشد
4 با یارِ شکرلبِ گل اندام بی بوس و کنار خوش نباشد
1 نفسِ بادِ صبا مُشک فشان خواهد شد عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد
2 ارغوان جامِ عقیقی به سمن خواهد داد چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
3 این تَطاول که کشید از غمِ هجران بلبل تا سراپردهٔ گل نعره زنان خواهد شد
4 گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
1 مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
2 رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟
3 مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
4 خدا را محتسب ما را به فریادِ دف و نی بخش که سازِ شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
1 روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
2 آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان میفرمود عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
3 شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل نخوتِ بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد
4 صبحِ امّید که بُد معتکفِ پردهٔ غیب گو برون آی که کارِ شبِ تار آخر شد
1 ستارهای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد
2 نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئلهآموزِ صد مُدَرِّس شد
3 به بویِ او دلِ بیمارِ عاشقان چو صبا فدایِ عارضِ نسرین و چشمِ نرگس شد
4 به صدرِ مَصطَبهام مینِشانَد اکنون دوست گدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شد
1 گداخت جان که شود کارِ دل تمام و نشد بسوختیم در این آرزویِ خام و نشد
2 به لابه گفت شبی میرِ مجلسِ تو شوم شدم به رغبتِ خویشش کمین غلام و نشد
3 پیام داد که خواهم نشست با رندان بشد به رندی و دُردی کشیم نام و نشد
4 رواست در بَر اگر میتَپَد کبوترِ دل که دید در رهِ خود تاب و پیچِ دام و نشد
1 یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
2 آب حیوان تیره گون شد خضر فَرُّخ پِی کجاست خون چکید از شاخِ گل بادِ بهاران را چه شد؟
3 کس نمیگوید که یاری داشت حقِّ دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟
4 لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.