آثار حافظ شیرازی

صفحه 17 از 54
54 اثر از غزلیات حافظ شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حافظ شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهره‌مند شوید.

صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار حافظ شیرازی / غزلیات حافظ شیرازی

غزلیات حافظ شیرازی

1 دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

2 به کویِ می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

3 رقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رُخ برتاب چه افتاد این سر ما را که خاکِ در نمی‌ارزد؟

4 شکوهِ تاجِ سلطانی که بیمِ جان در او دَرج است کلاهی دلکش است اما به تَرکِ سر نمی‌ارزد

1 در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

2 جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

3 عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

4 مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

1 سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد

2 چو پیشِ صبح روشن شد که حالِ مِهر گردون چیست برآمد خنده‌ای خوش بر غرورِ کامگاران زد

3 نگارم دوش در مجلس به عزمِ رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دل‌های یاران زد

4 من از رنگِ صَلاح آن دَم به خونِ دل بِشُستم دست که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد

1 راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد

2 بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد

3 قَدِّ خمیدهٔ ما سهلت نماید اما بر چشمِ دشمنان تیر، از این کمان توان زد

4 در خانقه نگنجد اسرارِ عشقبازی جامِ میِ مُغانه هم با مُغان توان زد

1 اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

2 و گر به رهگذری یک دَم از وفاداری چو گَرد در پِی‌اش افتم چو باد بُگْریزد

3 و گر کنم طلبِ نیم بوسه صد افسوس ز حُقِّهٔ دهنش چون شکر فروریزد

4 من آن فریب که در نرگسِ تو می‌بینم بس آبروی که با خاک ره برآمیزد

1 به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد

2 اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد

3 به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز به یارِ یک جهتِ حق گزارِ ما نرسد

4 هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی به دلپذیری نقشِ نگارِ ما نرسد

1 هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

2 من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد

3 تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر کز غمت دیدهٔ مردم همه دریا باشد

4 از بُنِ هر مژه‌ام آب روان است بیا اگرت میلِ لبِ جوی و تماشا باشد

1 من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟ غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد

2 تا به غایت رهِ میخانه نمی‌دانستم ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

3 زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

4 زاهد ار راه به رندی نَبَرَد معذور است عشق کاریست که موقوف هدایت باشد

1 نقدِ صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد

2 صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

3 خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آید به میان تا سِیَه روی شود هر که در او غَش باشد

4 خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب ای بسا رُخ که به خونابه مُنَقَّش باشد

1 خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد نه من بسوزم و او شمعِ انجمن باشد

2 من آن نگینِ سلیمان به هیچ نَسْتانَم که گاه گاه بر او دستِ اهرمن باشد

3 روا مدار خدایا که در حریمِ وصال رقیب محرم و حِرمان نصیبِ من باشد

4 هُمای گو مَفِکَن سایهٔ شرف هرگز در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد

آثار حافظ شیرازی

54 اثر از غزلیات حافظ شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حافظ شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهره‌مند شوید.

صفحه بعدی
صفحه قبلی