آوازه من به هند و روم افتاده از قدسی مشهدی رباعی 552
1. آوازه من به هند و روم افتاده
من خود به کدام مرز و بوم افتاده
1. آوازه من به هند و روم افتاده
من خود به کدام مرز و بوم افتاده
1. بر روی تو چرخ دست رد ننهاده
یک، بر نگرفتهست، که صد ننهاده
1. حیرت، تپش از جام خرابم برده
آرام غم تو پیچ و تابم برده
1. هستی چمن جان و چمن در پرده
زین بیش نگوییم سخن در پرده
1. عشقت که به شعله راه پروانه زده
اول آتش در من دیوانه زده
1. عشقت ره دیوانه و فرزانه زده
این برق بر آشنا و بیگانه زده
1. کی دل شود از هوای خود شرمنده
یا نفس ز مدعای خود شرمنده
1. فریاد ز دست صبر نافرموده
چون شمع ز گریه شد تنم فرسوده
1. ای همچو خرد در همه فن سنجیده
نام تو کس از من به بدی نشنیده
1. در غربتم استخوان چو نی نالیده
کاهیده نشاط و محنتم بالیده
1. در عشق، چه دلهاست کباب از شعله
سرگرمی عشق برده تاب از شعله
1. هرگز نشدم جرعهکش از جام گله
در زیر لبم شکست پیغام گله