بر ماه کنم گر ز سر شوق، از قدسی مشهدی رباعی 540
1. بر ماه کنم گر ز سر شوق، نگاه
بر کس نفتد ز سرکشی پرتو ماه
...
1. بر ماه کنم گر ز سر شوق، نگاه
بر کس نفتد ز سرکشی پرتو ماه
...
1. قدسی تا کی آه کشم از دل، آه
بر حال دلم سینه ریش است گواه
...
1. بیبرگان را به صد هنر، بی زر و جاه
گردون نشمارد گلشان را به گیاه
...
1. مشتاق جمال را چه بیگاه و چه گاه
پیوسته بود بر مژه، چون شمع، نگاه
...
1. کرد از ره راست چون رسولت آگاه
این ره مگذار و عیش کن خاطرخواه
...
1. جز گفت و شنود زینت هوش مخواه
بحر گوهر، از سکوت، خس پوش مخواه
...
1. در دهر ز هر انجمنی خلوت به
چون مردم دیده، مرد در عزلت به
...
1. دل از سر کوی یار برخاسته به
زان آینه، این غبار برخاسته به
...
1. هر ذره غمت ز عالمی شادی به
ویرانشده تو از هر آبادی به
...
1. با مردم روزگار، کمجوشی به
گر هوش تو اند خلق، بیهوشی به
...
1. آن کز پی عارفان دین برگشته
پیوسته چو پرگار رود سرگشته
...
1. چون مهرش اگر بود سپر در پنجه
ور پنجه کند چو پنجهور در پنجه
...