از یک جنسند گرچه نیک و از قدسی مشهدی رباعی 421
1. از یک جنسند گرچه نیک و بد ناس
زین همجنسان بایدت امید و هراس
...
1. از یک جنسند گرچه نیک و بد ناس
زین همجنسان بایدت امید و هراس
...
1. احوال زمانه از ستمکیشان پرس
نیک و بد خویش را، هم از خویشان پرس
...
1. با عقل به اندازه روی مایل باش
آگاه درین بادیه هایل باش
...
1. بی لخت جگر چو لاله در راغ مباش
بی آتش دل چو غنچه در باغ مباش
...
1. آن غنچه که کار با صبا افتادش
از بلبل خویش خواهد آمد یادش
...
1. هرکس که به گلشن وجود آرندش
گر با نیکان بود، نکو دارندش
...
1. دل عقده چرخ تا گشود، افکندش
برداشت اگرچه زود، زود افکندش
...
1. آن کس که به معصیت فرو رفته سرش
افسوس خورد، چون شود از خود خبرش
...
1. گردون که ندانی سبب خیر و شرش
پیداست هزار نفع در هر ضررش
...
1. این یا رب گرمی که تو داری پاسش
نی خضر بود حریف، نی الیاسش
...
1. این خانه که سقف باشد از افلاکش
نتوان ز بلند و پست کردن پاکش
...