1 هرکس که به گلشن وجود آرندش گر با نیکان بود، نکو دارندش
2 بی تربیت پیر، چه حاصل ز مرید خودروست نهالی که نمیکارندش
1 شد دهان شکرگو هر زخم نخجیر ترا صید پیکانخورده داند لذت تیر ترا
2 جز حدیث بیستون در بزم شیرین نگذرد آفرین ای ناله فرهاد تاثیر ترا
1 صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت آسمان در نُه قفس چون من گرفتاری نداشت
2 بر دل تنگم ندانم عافیت را در که بست با وجود آنکه این ویرانه دیواری نداشت
1 از چشمهسار چشمم از بس که نم برآید ترسم که رفته رفته طوفان غم برآید
2 از اتحاد چشمم با پای، در ره عشق مالم چو دیده بر خاک، نقش قدم برآید