سیری نپذیرد از هوس نفس از قدسی مشهدی رباعی 397
1. سیری نپذیرد از هوس نفس دلیر
عشق است به طعمهای رضامند چو شیر
...
1. سیری نپذیرد از هوس نفس دلیر
عشق است به طعمهای رضامند چو شیر
...
1. گوشی طلب از خدای خود پند پذیر
بر حرف درشت واعظان خرده مگیر
...
1. در گوشه مسکنت من زار حقیر
در سلسله افتادهام از نقش حصیر
...
1. ای محض شکم آمده چون چرخ اثیر
بشنو، اگرت گوش بود پند پذیر
...
1. ای فیض تو همچو صبحدم عالمگیر
یک دانه ز سبحه تو خورشید منیر
...
1. قدسی همه جا چو نیست سودا درگیر
یک جای به آتش رس و یک جا درگیر
...
1. بر من چو در وصل تو کردند فراز
ای کاش اجل کند به سویم پرواز
...
1. بر قرص جو خودم بود دست دراز
گو سفله به نان گندم خود میناز
...
1. عشق است که چرخ را برآمد به فراز
وز کوتاهی کرده خرد پای دراز
...
1. نتوان ز قضا گریختن با تک و تاز
با چرخ چه چاره از جدل کردن ساز
...
1. خوش نیست زبان رمز را قصه دراز
این نغمه خوش است، لیک در پرده ساز
...
1. موجود بود گرچه سراپا عاجز
چون چرخ نباشد دل دانا عاجز
...