در کوی مجاز هرکه شد راهسپر از قدسی مشهدی رباعی 373
1. در کوی مجاز هرکه شد راهسپر
کی خواری و عزت کندش هیچ اثر
...
1. در کوی مجاز هرکه شد راهسپر
کی خواری و عزت کندش هیچ اثر
...
1. از حادثه گر چرخ شود زیر و زبر
نقصان نپذیرد هنر اهل هنر
...
1. از قدر هنر، بیهنران را چه خبر؟
نیکو نبود نفی هنر ز اهل هنر
...
1. ای از تو نظر یافته ارباب نظر
ترکیب تو جمع است از اجزای اثر
...
1. چون رفت ازین گنبد فیروزه حصار
معمار زمانه، نقطه نُه پرگار
...
1. انسان که طفیل او فلک راست مدار
باقی بودش سلسله تا روز شمار
...
1. زردست اگرچه چهره عاشق زار
رشک چمن است طبعش از جلوه یار
...
1. در گلشن دهر تا خزان است و بهار
افتد به بدان، بیشتر از نیکان کار
...
1. تا دیده سرشک لالهگون آرد بار
پنهان بود از خلق، نشان دل زار
...
1. از اصل، ز فرع، فکر دوریست فرار
گیرم که ز اصل خویش باشد بیزار
...
1. گر خانه چشم من بود تیره و تار
از گریه مدان تیرگیاش را زنهار
...
1. از درد نکرد دیدهام ضعف اظهار
وز گریه نیفتاد به روز شب تار
...