خون شد دلم از شنیدن نام از قدسی مشهدی رباعی 444
1. خون شد دلم از شنیدن نام وداع
جان رفت به باد غم ز پیغام وداع
...
1. خون شد دلم از شنیدن نام وداع
جان رفت به باد غم ز پیغام وداع
...
1. پیدا بود از اشک فروهشته شمع
کز تخم شرر چه بر دهد کشته شمع
...
1. بی گریه، بود دیده چو بی باده ایاغ
از شبنم خون تازه نماید گل داغ
...
1. زنهار دم سرد مده سر به چراغ
بد میسوزد فتیله تر به چراغ
...
1. از ماه، چه نور چشم داری در میغ؟
بالقوه چو بالفعل نگردید دریغ
...
1. ای عمر گرامی به ریا کرده تلف
دل را خبر از ذکر نه و سبحه به کف
...
1. ای باطن تو چو ظاهر آینه صاف
از قاف گرفته نور مهرت تا قاف
...
1. خوش نیست حقیقت و مجاز از هم پاک
این هردو به هم خوشند تا وقت هلاک
...
1. بس تجربه کردیم درین عالم خاک
نیکان، نیکی کنند تا وقت هلاک
...
1. آن را که رسد کدورتی از افلاک
گر مصدر فیض است، ندارد زان باک
...
1. تا این کهن آسیا نکردهست درنگ
از جود، شود فیضرسان کی دلتنگ؟
...
1. آید دل صافطینتان زود به چنگ
کی نرم شود به سعی اندک دل تنگ
...