ملامتگو چه از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 1
1. ملامتگو چه می‌گردد ز پی مجنون شیدا را؟
نسازد هیچ عاقل تنگ بر دیوانه صحرا را
عنان به دست از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 2
1. عنان به دست شتاب است تا درنگ ترا
کسی چون صلح نفهمد زبان جنگ ترا
آنکه کرد از از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 3
1. آنکه کرد از داغ دل، روشن چراغ لاله را
بر دل من کاش می‌افزود داغ لاله را
کی رسد هرگز از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 4
1. کی رسد هرگز گزند از چشم بد، خوب مرا
کز فروغ حسن نتوان دید مطلوب مرا
مانع گریه نشد از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 5
1. مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو
تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
غم عشق تو در از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 6
1. غم عشق تو در هر جا که محکم می‌کند پا را
بود اول حکایت این که جان خالی کند جا را
همدرد زلیخا از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 7
1. همدرد زلیخا شده یعقوب وگرنه
کی این همه مهر است به فرزند، پدر را
مست آن بزمم از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 8
1. مست آن بزمم که خون دل شراب ناب اوست
مرغ آن باغم که پیکان غنچه سیراب اوست
تا اشک تو بر از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 9
1. تا اشک تو بر عارض پرنور فرو ریخت
از رشک گلت آب رخ حور فرو ریخت
باز دل پای‌بند از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 10
1. باز دل پای‌بند دام کسی‌ست
روز و شب گوش بر پیام کسی‌ست
بی غم چه گویمت از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 11
1. بی غم چه گویمت که دلم چون در آتش است
لیلی به ناز رفته و مجنون در آتش است
حسرت کشیم از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 12
1. حسرت کشیم و آه دمادم متاع ماست
خون جگر نمک‌چش خوان وداع ماست