ملامتگو چه از قدسی مشهدی مطالع و متفرقات 1
1. ملامتگو چه میگردد ز پی مجنون شیدا را؟
نسازد هیچ عاقل تنگ بر دیوانه صحرا را
...
1. ملامتگو چه میگردد ز پی مجنون شیدا را؟
نسازد هیچ عاقل تنگ بر دیوانه صحرا را
...
1. عنان به دست شتاب است تا درنگ ترا
کسی چون صلح نفهمد زبان جنگ ترا
...
1. آنکه کرد از داغ دل، روشن چراغ لاله را
بر دل من کاش میافزود داغ لاله را
...
1. کی رسد هرگز گزند از چشم بد، خوب مرا
کز فروغ حسن نتوان دید مطلوب مرا
...
1. مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو
تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
...
1. غم عشق تو در هر جا که محکم میکند پا را
بود اول حکایت این که جان خالی کند جا را
...
1. همدرد زلیخا شده یعقوب وگرنه
کی این همه مهر است به فرزند، پدر را
...
1. مست آن بزمم که خون دل شراب ناب اوست
مرغ آن باغم که پیکان غنچه سیراب اوست
...
1. تا اشک تو بر عارض پرنور فرو ریخت
از رشک گلت آب رخ حور فرو ریخت
...
1. باز دل پایبند دام کسیست
روز و شب گوش بر پیام کسیست
...
1. بی غم چه گویمت که دلم چون در آتش است
لیلی به ناز رفته و مجنون در آتش است
...
1. حسرت کشیم و آه دمادم متاع ماست
خون جگر نمکچش خوان وداع ماست
...