تا دور شدی تو از من ای از قطران تبریزی رباعی 97
1. تا دور شدی تو از من ای سرو روان
شد خون دلم به دو رخ از دیده روان
...
1. تا دور شدی تو از من ای سرو روان
شد خون دلم به دو رخ از دیده روان
...
1. ای کرده ببند دوستی بسته دلم
با تو بهوای و مهر پیوسته دلم
...
1. چون بیتو بوم جفت غم و درد بوم
چون با تو بوم ز درد و غم فرد بوم
...
1. خواهم که همیشه با تو پیوسته بوم
دل با دل تو بدوستی بسته بوم
...
1. از بسکه ز ناکسان رسید آزارم
این شهر همی بناکسان بگذارم
...
1. ای دوست بیا تا ره دیگر گیریم
وازار و جفاها ز میان برگیریم
...
1. یوسف روئی کز او فغان کرد دلم
چون دست زنان مصریان کرد دلم
...
1. ما دل ز وفا و مهر تو برداریم
بر آب نگار بی هده ننگاریم
...
1. تا همبر من نشسته خاموشم
چون یاد آرم فراق تو بخروشم
...
1. تا بنده آن رخان تابنده شدم
همچون سر زلفین تو تابنده شدم
...
1. روی تو گل و بوی تو نسرین دارم
من عشق و نبید خوردن آیین دارم
...
1. افتادم در دام بتی سیم اندام
وز صحبت او دلم رسیده است بکام
...