از دیده میان رود خونم از قطران تبریزی رباعی 121
1. از دیده میان رود خونم بی تو
گوئی که به آتش اندرونم بی تو
...
1. از دیده میان رود خونم بی تو
گوئی که به آتش اندرونم بی تو
...
1. پیوسته چو شمع در گدازم بی تو
شب تا بسحر بسوز و سازم بی تو
...
1. ای دل صنمی بده برده قرار من و تو
آشفته چو زلف اوست کار من و تو
...
1. آن چشم نگر بناز و خواب آلوده
وین چشم نگر بخون ناب آلوده
...
1. گر بنده بدم کنون شدم یکره شاه
مانده شود از پیاده بر یکره شاه
...
1. تا دست من از دامن تو شد کوتاه
دستی زده ام بدامن ناله و آه
...
1. برداشت بت من از سر آن چتر سیاه
زان پس که دل سپاه بس برد ز راه
...
1. ای طره تو ز مشگ و از عنبر به
روی تو ز ماه و قدت از عرعر به
...
1. گر سوی هوا دلم همی جوید راه
پیوند مرا سوی زمین آمد ماه
...
1. دوش آمد دست سوده و آسوده
آسوده ز رنج و مشک بر مه سوده
...
1. ای عالم علم جاودان از درگاه
دربان ملک مرا براند از درگاه
...
1. ای زهره جبین نیست چو رخسار تو ماه
نه تیره شبی بسان زلف تو سیاه
...