بیمارم و ناردان لبت از قطران تبریزی رباعی 109
1. بیمارم و ناردان لبت پندارم
در بویه آبی تنت بیمارم
...
1. بیمارم و ناردان لبت پندارم
در بویه آبی تنت بیمارم
...
1. هر گه که ترا بطبع پاک انگارم
بهتر ز جهان و جان پاکت دارم
...
1. یک بوسه بدادی بمن ای بت افزون
تا دل بردی ز من بدستان و فسون
...
1. آن زلف سیه بلای جانست ای جان
جانم ز نهیب او بجانست ای جان
...
1. از کبر دلا دست بعیوق مزن
لافی که زنی ز دست معشوق مزن
...
1. ای کام دل من و بلای حوران
روی تو می و چشم تو از مخموران
...
1. بر چرخ جوانمرد شبیخون کردن
چون خون علی بقصد صدخون کردن
...
1. در کار جهانیان گشاد است از تو
رنجات گنجست و جور داد است از تو
...
1. ای دوست مرا بدشمنان دادی تو
وز مهر و هوای دشمنان شادی تو
...
1. خورشید بچهر و سرو بالائی تو
خورشید نشاط را تو بالائی تو
...
1. ای مایه نیکوئی مقام دل تو
بند سر زلف تست دام دل تو
...
1. سرگشته و زار و بیقرارم بی تو
آشفته و رنجور و فکارم بی تو
...