ناگه ز درم در آمد آن از قطران تبریزی رباعی 133
1. ناگه ز درم در آمد آن سرو سهی
پر غم دل من کرد ز هر غصه تهی
...
1. ناگه ز درم در آمد آن سرو سهی
پر غم دل من کرد ز هر غصه تهی
...
1. تا از بر من تو دوست دور افتادی
جان و دل من دور فتاد از شادی
...
1. گر برده دلم بر تو حاصل نبدی
از خون دلم دو پای در گل نبدی
...
1. تا جامه مدح تو بپوشید رهی
با چرخ ستمکاره بکوشید رهی
...
1. اقبال و مراد و کامرانی داری
بر بخت بلند مهربانی داری
...
1. هرگه که کنی مصاف لشکر شکنی
وز خشم و رضات شهد و شکّر شکنی
...
1. چندین سخن تلخ شنودن تا کی
آزار بر آزار فزودن تا کی
...
1. زانگه که مرا بیافریده است خدای
هر روز فزون بود مرا دانش و رأی
...
1. صد بوسه بدادمش بزیر کف پای
صد خواهش کردم که روی بر بنده نمای
...
1. راز دل ازین و آن نهفتن تا کی
نقش طرب از هر سه ستردن تا کی
...
1. ای ترک بگنجه از کجا افتادی
کاندر دل و جان من فکندی شادی
...
1. افکنده و کنده است آن شمع سرای
افکنده کمند و کنده بدخواه ز جای
...