1 تا من بودم بود مرا دولت جفت وین دولت بیدارم یک روز نخفت
2 بد گوی مرا طعنه چه بتواند گفت الماس بابریشم که بتواند سفت
1 در کار جهانیان گشاد است از تو رنجات گنجست و جور داد است از تو
2 اندر دل هرکه هست یاد است از تو شادیش مباد آنکه نه شاد است از تو
1 دلدار مرا بر دل من رحمت نیست تن را بجفا و جور او طاقت نیست
2 این است بلا که صبر در عادت نیست دل آلت صبر است مرا آلت نیست
1 نیمی ز تنم کمان شد و نیمی تیر نیمی ز دلم جوان شد و نیمی پیر
2 بسیار عنا خوردم بر چشمه شیر از چشمه شیر من برون آمد قیر
1 دیدار بتان بیغش و دلشان غشناک دیدار تو پاک و دلت چون دیدن پاک
2 مشگی تو بر من و همه خوبان خاک بایستی مشک تبتی خاک چه باک
1 آرام دل ولی ملک مملانست از مهر و وفا ملی ملک مملانست
2 بر تیغ ظفر حلی ملک مملانست در جنگ به از علی ملک مملانست
1 هرگه که کنی مصاف لشکر شکنی وز خشم و رضات شهد و شکّر شکنی
2 هر روز یکی سپاه دیگر شکنی گر قصد کنی جهان به هم برشکنی
1 اقبال و مراد و کامرانی داری بر بخت بلند مهربانی داری
2 پیروزی و فر آسمانی داری کام و دل و دولت و جوانی داری
1 ای ترک بگنجه از کجا افتادی کاندر دل و جان من فکندی شادی
2 یک بوسه مرا بمستی اندر دادی ای ترک همیشه مست و خرم بادی
1 تا جامه مدح تو بپوشید رهی با چرخ ستمکاره بکوشید رهی
2 تا از تو حدیث خوش نیوشید رهی از شیر ژیان بدوشید رهی