دندان تو و لب تو ای شهره از قطران تبریزی رباعی 73
1. دندان تو و لب تو ای شهره رفیق
سیمی است فسرده و عقیقی است رحیق
...
1. دندان تو و لب تو ای شهره رفیق
سیمی است فسرده و عقیقی است رحیق
...
1. چون چشمه آفتاب بر چرخ فلک
بر پیل نشسته شاه با فر ملک
...
1. دیدار بتان بیغش و دلشان غشناک
دیدار تو پاک و دلت چون دیدن پاک
...
1. سه چیز ترا سه چیز داده است جمال
خد را خط و زلف را گل و عارض خال
...
1. نسگالیده وصال آن مه نیک سگال
افکنده بند با طرب و حسن و جمال؟
...
1. گویند مرا بهجر آن ماه چگل
برنه ز شکیب و صبر زنجیر بدل
...
1. چون ماه بود میان زین میر اجل
چون شیر بود بگاه کین میر اجل
...
1. تا کرد جهان زیر قلم میر اجل
بر چرخ برین بزد علم میر اجل
...
1. تا با تو شدم ز گردش دهر همال
هر روز مرا بسر زند دهر همال؟
...
1. دیدم صنمی ز نور باری نه ز گل
دیدم پسری بروی محراب چگل
...
1. از طعنه و قول دشمن ای مهر گسل
جز باد دگر هیچ نیاید حاصل
...
1. هم هست مرا هوای آن زلف بخم
لیکن تب عشق از نخستین شده کم
...