1 تا تو نکنی بدشمن و دوست نظر نه نفع رسد بدشمن و دوست نه ضر
2 شاد است موافق تو با گنج ظفر زار است مخالف تو با رنج خطر
1 تا کی باشم صبور در محنت دوست کارام دل و جان من از دیدن اوست
2 گر زین دوستی ترا بدراند پوست از دوست همیشه دور بودن نه نکوست
1 یک نیمه جهان سر او باغ شاه است یک نیم دگر سر او لشگر گاه است
2 لگشر که بزیر خیمه و خرگاه است خرگاه پر از شیر و پلنگ و ماه است
1 چون ماه بود میان زین میر اجل چون شیر بود بگاه کین میر اجل
2 گر نامه کند بشاه چین میر اجل چین جمله کند زیر نگین میر اجل
1 نوروز مهین جم همایون آورد چون فرخ مهرگان فریدون آورد
2 هرکس بجهان رهی دگرگون آورد مردی و وفا و جود فضلون آورد
1 هر کان رخ و آن زلف و لب دید می معدن سیم و روز جفت شب دید
2 هر کان خط و خذ و زلف و آن غبغب دید خورشید بقوس و ماه در عقرب دید
1 عناب لبا چو برگ عناب شدی بدرنگ بیامدی و بشتاب شدی
2 نادیده منت تمام نایاب شدی چون رنگ بیامدی و چون آب شدی
1 از بهر تو گنج خویشتن پالودم پالودم گنج و درد دل بزودم
2 هر چند ترا جز از وفا ننمودم یک روز نکردی بوفا خشنودم
1 بنگر که چه گفت با دلم چشم براز چشمی که نیامد از غم هجر فراز
2 گفتا که ازین گرستن دور و دراز من رفتم و آن رفته دگر نامد باز
1 تا دلبر من بر ابرو افکند شکنج هر روز یکی درد دلم گردد پنج
2 رنج از دل و جان مهان بکاهند بگنج من بر تن و جان بگنج بفزودم رنج