1 ما دل ز هوای مهر تو ببریدیم مهر تو فروختیم و دل بخریدیم
2 از جور و جفا و کین تو آن دیدم کز هیچکسی بداستان نشنیدیم
1 ماننده شیر نر شمس الدین است بر خلق فکنده فر شمس الدین است
2 نیک و بدو خیر و شر شمس الدین است شاهان سر بند و زر شمس الدین است
1 تا دور شدی تو از من ای سرو روان شد خون دلم به دو رخ از دیده روان
2 جانی و دلی داشتم ای سرو روان در وصل تو دل دادم و در هجر تو جان
1 ای آنکه بروی قبله خوبانی دل را دل و تن را تن و جان را جانی
2 گفتم بدلت خریدم از نادانی اکنون که پدید است بجان ارزانی
1 از دوستی تو جز ندامت ناید بر تو ز بهی همی علامت ناید
2 از داروی تو بیمار سلامت ناید از تو ببرم که جز ملامت ناید
1 چون بیتو بوم جفت غم و درد بوم چون با تو بوم ز درد و غم فرد بوم
2 با تو بدو رخ سرخ تر از ورد بوم بی تو بدو رخ چون سمن زرد بوم
1 صد بار بدل پند بکردم نشنید وز خود رائی بدو رسید آنچه رسید
2 این دیده بیچاره بدو در نگرید دیدی کز دیدن او دیده چه دید
1 گر خیزد هیچ دیبه از هیچ طراز تارش گل و پودش ز می و مشک طراز
2 آن دیبه روی تست ای شمع طراز در وصل تو نیست هیچ زی شعر طراز
1 تابنده چو خورشید ملک مملانست ماننده جمشید ملک مملانست
2 فرخنده چو افرید ملک مملانست چون ایزد جاوید ملک مملانست
1 صد بوسه بدادمش بزیر کف پای صد خواهش کردم که روی بر بنده نمای
2 نشنود که بود رأی او دیگر جای خوبان همه صد روی بوند و یکرای