یک نیمه جهان سر او باغ شاه است از قطران تبریزی رباعی 25
1. یک نیمه جهان سر او باغ شاه است
یک نیم دگر سر او لشگر گاه است
1. یک نیمه جهان سر او باغ شاه است
یک نیم دگر سر او لشگر گاه است
1. ماننده شیر نر شمس الدین است
بر خلق فکنده فر شمس الدین است
1. بر ملک فکنده برخ شمس الامراست
وز ملک ربوده نرخ شمس الامراست
1. تا پرده روی ماه من عنبر گشت
آن دل که بر او فتنه شدی زو برگشت
1. با آنکه دلم از غم هجرت خونست
شادی بغم توام ز غم افزونست
1. چشمم ز غمت بهر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
1. نیمی ز تنم برنج و نیمی بشکنج
کاری که کنی نخست با عقل بسنج
1. تا دلبر من بر ابرو افکند شکنج
هر روز یکی درد دلم گردد پنج
1. صد بار بدل پند بکردم نشنید
وز خود رائی بدو رسید آنچه رسید
1. هر کان رخ و آن زلف و لب دید
می معدن سیم و روز جفت شب دید
1. گویند بهر درد بود صابر مرد
تا کی خورم اندوه و غم و حسرت و درد
1. آنی که دل من از تو خرم گردد
روی تو همی چراغ عالم گردد