15 اثر از مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 خسروا طبع تو روز و شب نشاط آلود باد دشمنانت را ز دیده روی خون پالود باد

2 از تو خشنود است یزدان وز تو خشنود است خلق جاودان از بخت و دولت جان تو خشنود باد

3 پیش جان دوستانت دود همچون نور باد پیش چشم دشمنانت نور همچون دود باد

4 یار جانت ناز باد و جفت طبعت کام باد یار نامت مدح باد و جفت شغلت سود باد

1 مرا رنج بسیار و کم روزگار بشادی کسم نیست آموزگار

2 نه هستند یاران من مهربان نه هستند خویشان من سازگار

3 زمانی همی نالم از یار بد زمنی ز رنج و بد روزگار

4 شود نیک روز بد از یار نیک مرا بدتر از روزگار است یار

1 فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد

2 کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد

3 ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد فلک فرق همه شاهان ترا زیر قدم دارد

4 زمین اندر عدم گوهر فزون از آب کم دارد بجود از تو کند موجود و جود اندر عدم دارد

1 ای مایه شده دیدن تو روزبهی را بایسته و شایسته بهی را و شهی را

2 از زر و درم کرده تهی گنج ملا را وز مدح و ثنا گرده ملا گنج تهی را

3 شمشیر تو و کلک تو در مجلس و میدان نفع و ضرر آورد بدی را و بهی را

4 مهر تو کند سرو سهی نال نوان را کین تو کند نال نوان سرو سهی را

1 کمان برم که درین روزگار تیره چو شب بخفت چشم مروت بمرد مادر جود

2 ز سیر هفت ستاره درین دوازده برج بده دوازده سال اندرین دیار و حدود

3 هزار شخص کریم از وجود شد بعدم که یک کریم نمی آید از عدم بوجود

1 گوشی که در حلقه او بود لفظ تو مالیده سفاهت هر بدگهر شده است

2 چشمی که خاک درگه تو سرمه داشتی راه ذهاب چشمه خون جگر شده است

3 بودی نیام تیغ فصاحت زبان من واکنون ببین که ترکش تیر سحر شده است

1 این جهان را سایه تو باد بر سر جاودان زانکه چندانی که هستی این جهان جان پرور است

2 گرد سم اسب تو در چشم شاهان توتیا است نعل سم اسب تو بر فرق میران افسر است

3 گر کسی صد سال یزدان را پرستد روز و شب چون مهی کین تو جوید جاودانه کافر است

4 دست و چشمت جفت ساغر باد و جفت روی دوست تا بگیتی نام دلدار است و نام ساغر است

1 شد اسیر آن بت کو دلبر و جنگ آور بود شمع صد مجلس و پیرایه صد لشگر بود

2 بگه بزم دلفروزتر از یوسف بود بگه رزم عدو سوزتر از حیدر بود

3 سرفرا کرد و یکی بار بیامد بر من آنکه خوبان همه هستند تن اوشان سر بود

4 من بر او دیگر نگزینم یاری که مرا نه چنو دیگر باشد نه چنو دیگر بود

1 رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور بخدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش

2 پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال که باز گردد پیر و پیاده و درویش

1 خسروا گر دون بتاج و تخت تو محتاج باد کار تو با ناز جفت تخت و جام و تاج باد

2 روز بدخواهان تو چون روز رستاخیز باد نیک خواهان ترا شب چون شب معراج باد

3 خنجر تو شیر باد و دشمن تو گور باد نیزه تو باز باد و خصم تو دراج باد

4 تا جهان باشد ترا هرگز بکس حاجت مباد وین جهان دائم به کهتر چاکرت محتاج باد

آثار قطران تبریزی

15 اثر از مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی