1 ای بگرد روز از شب قمر آورده گرد مشگین بگرد قمر آورده
2 زان لعل شکر گفتار زهر آورده هیچکس دیدی زهر از شکر آورده
3 سرو را مانی گلبرگ بر او رسته سرو کی دیدی گلبرگ برآورده
4 ای ستم کرده و زنهار وفا خورده دل من برده و رای سفر آورده
1 همی گذشت بکوی اندرون بت مشکوی ز روی او شده جای نشاط و رامش کوی
2 جفا نمود و بمن روی باز کرد بخشم ز خشم چون گل صد برگ برفروخته روی
3 برفت و ماند مرا دلفکار و زار بجای ز دیده بر دو رخ از جوی خون گشاد آموی
4 رخم بزردی زر است و تن بزاری زار دلم ز ناله چو نال است تن ز مویه چو موی
1 ای خسرو جوان و جوانبخت گاه نو در خور چو اول شب شوال ماه نو
2 فرخنده باد بر تو و بر دوستان نو این مجلس پرآئین وین بزمگاه نو
3 هستی تو یادگار فریدون و همچو او آئین نو نمائی هر روز و راه نو
4 هر ساعتیت باد یکی شهر و گنج نو هر ساعتیت باد یکی تاج و گاه نو
1 کجائی تو این راحت جان کجائی کجائی که هر چند خوانم نیائی
2 بریدم همه آشنائی ز وصلت فراقت برد از طرب آشنائی
3 مرا هر زمانی هوایت بپرسد که در هجر آن ماه خامش چرائی
4 ایا یوسف حسن تا تو برفتی چو یعقوبم اندر غم مبتلائی
1 شد پیر جهان و شد جوان باده وز نقش و نگار باغ شد ساده
2 ناراست بجای لاله بنشسته سیب است بجای سوسن استاده
3 آلوده رخان او بخون رز واکنده دهان این به بیجاده
4 خورشید زمانه لشگری کورا هست ایزد کام و آرزو داده
1 خداوندا به پیروزی همه گیتی گشادی تو ز بخت و دولت پیروز ماه و سال شادی تو
2 از آنگه باز کز مادر بپیروزی بزادی تو بهر جائی که می باشی بپیروزی نهادی تو
3 اگر داد و نشاط و جود چون بهرام دادی تو بدیدار سیاوشی و فر کیقبادی تو
4 ز بهر آن که بر گردون گردان اوفتادی تو بکار رادی و شادی شب و روز ایستادی تو
1 مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب چه آب جویم از جوی خشک یونانی
2 برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم که حیف باشد روح القدس بسگبانی
3 بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم بجرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی
4 بسی نشستم من با اکابر و اعیان بیازمودمشان آشکار و پنهانی
1 بر وی تو بروشنی از مهر و ماه به زلفین تو ببوی ز مشک سیاه به
2 تو چون بنفشه ای و دگر نیکوان چو کاه دانی هر آینه که بنفشه ز کاه به
3 گر من دل کسی بنوازم مشو ز جای کاندر جهان مرا همه کس نیکخواه به
4 هرچند نیکوان جهان با منند پاک نزدیک من تو از همه جائی و جاه به
1 ای بند بلا دیده و از بند بجسته مردانه شده آمده بر شهر خجسته
2 بنشین و طرب کن بمین و مطرب و معشوق کز جستن تو هست عدو زار نشسته
3 از دست عدو راست چنان آمده اینجا کز دست رود باز گرسنه سوی مسته
4 مات از قبل خویش بدست نسپردیم یزدان جهان داد بما باز بدسته
1 به پیروزی شدی شاها که بازآیی به پیروزی سر هرکس تو افرازی دل هرکس تو افروزی
2 امیران چون شب تارند و تو ماننده روزی نگردد از تو هرگز دور بهروزی و پیروزی
3 به رسم خسروان باشی و کین راستان توزی نبرد خسروان سازی و جان دشمنان سوزی
4 همه میران گیتی را بدانش میری آموزی بهر کس نیکی اندازی و نام نیک اندوزی