15 اثر از مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 دلشاد نشستم بمقام پدر خویش برغم نکند سرد دلم رهگذر خویش

2 کز هر چه بگیتی خبر هست بجستم بسیار ندارم ز بزرگی گهر خویش

3 گه بوسه ستانم ز عقیقی شکر دوست گه زهر کنم بر دل دشمن شکر خویش

4 بر پشت زمین بر اثر خصم نپایم تا حشر بپایم بجهان بر اثر خویش

1 اگر بمهر من آن ماه را نیاز آید چنانکه زود برفتست زود باز آید

2 برزم رفت و بسی رنج نابسازی کرد رسد بباده خوری باز بزم ساز آید

3 همی دهیم براه فراز کردن چشم امیدوار که او ناگهی فراز آید

4 دراز وعده نگار است و من از او در بیم اگر چه وعده اش از عشق من دراز آید

1 خزان ببرد بهاء همه بهار ز باغ ز برگ زرد بدینار زرد ماند راغ

2 چراغ شمس فلک زیر دود گشت نهان شد از ترنج همه باغ پر ز شمع و چراغ

3 شمال سرد پدید آمد و پدید آورد چهار چیز بجای چهار چیز بباغ

4 بجای نرگس سیب و بجای سوسن نار بجای نسرین آبی بجای بلبل زاغ

1 ملکان را ز آسمان کبود چون تو هرگز کریم و راد نبود

2 هرگز از تو کسی بلا نکشید هرگز از تو کسی جفا نشنود

3 عید فرخنده باد بر تو ملک باد یزدان ز جان تو خشنود

4 تا ترا درد رنجه داشت همی روز مردم ز درد گشت کبود

1 همیشه شاه شدادی ز بخت خویشتن شاد است بملک اندر چو پرویز است و بد خواهش چو فرهاد است

2 ز خوبان مجلس عالیش چون فرخار و نوشاد است عدو زو سال و مه شاد است

3 همیشه کار او جود است و دائم شغل او داد است هر آن چیزی که شاهان را بباید ایزدش داد است

4 روان بد سگالانش ز بند غم بفریاد است روان نیکخواهانش ز بند سختی آزاد است

1 خدایگان جهان را طبیب دارو داد موافق آمد از بهر آنکه نیکو داد

2 اگر چه روزی موئی بکاست از تن شاه هزار سال بجسم و روانش نیرو داد

3 جهان و جان و دل و تنش هر سه باد فدا که هر سه چار مرا چون نگه کنم او داد

4 ایا خدای ترا داده صد هزار هنر هم او بدشمن تو صد هزار آهو داد

1 ای با خدای و با همه خلق خدای راست از داد و راستی همه پیروزئی تراست

2 ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست

3 طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک قول تو راست و رای تو راست و دل تو راست

4 از پادشاهی تو هرانکو فرار کرد بر جای خویش خاسته بر جان پادشاست؟

1 بسرای سپنج مهمان را دل نهادن بممسکی نه رواست

2 زیر خاک اندرونت باید خفت گرچه اکنونت خواب بر دیباست

3 با کسان بودنت چه سود کند که بگور اندرون شدن تنهاست

1 شادی ز دلم دور شد و خواب ز دیده تا من نیم آن روی دلارام تو دیده

2 گر تو به تن و جان و دل و دیده نیائی سوی تو فرستم دل و جان و تن و دیده

3 از من به جز آواز و حدیث ایچ نمانده است تا من نیم آواز و حدیث تو شنیده

4 تا بی سببی خویشتن از من بکشیدی گشتم ز غم حجر تو چون زر کشیده

1 چونان شدم از شادی زین نامه که گفتی دادند بمن خط بملک دو جهانی

2 بر دوست گمانی بجز این برد دل من ای دوست دلم بر تو غلط برد گمانی

3 هم قول تو هم وعده تو هر دو بود راست هم راست دلی با من و هم راست زبانی

4 ای جان جوانی اگرت باز ببینم حقا که فدای تو کنم جان و جوانی

آثار قطران تبریزی

15 اثر از مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی