بهشت وار شد از نوبهار از قطران تبریزی قصیده 94
1. بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
...
1. بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
...
1. خسروا بیم است کز گیتی برآید رستخیز
تا تو برخیزی بشادی تندرست و شاد خیز
...
1. ز چین زلف مه نیکوان چین و طراز
همیشه سلسله ساز است با دو درع طراز
...
1. صبر من عشق آنزلف دراز
کو گهی با گل بسیر است و گهی با مل براز
...
1. نهاد روی بما دولت و سعادت باز
ز رنج و درد بدل دادمان سلامت و ناز
...
1. ای آفریدگار چو تو نافریده کس
کار تو دانش و دهش و دین و داد بس
...
1. تا مهر بر فروخت ببرج حمل چراغ
پر شمع و پر چراغ شد از لاله باغ و راغ
...
1. تا خزان آورد روی خویش سوی باغ و راغ
ابر یک ساعت نجست از تعبیه کردن فراغ
...
1. دوشم شبی خجسته بدو مجلسی ظریف
عیشی چو روح روشن و وقتی چو جان نظیف
...
1. ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ
زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ
...
1. با درنگ از درد دل در بوستان دی داد رنگ
زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ
...
1. کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ
وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ
...