1 شد ز فر ماه فروردین جهان فردوس وار باغها دیبا سلب شد شاخها مرجان نگار
2 صد هزاران فرش رنگینست در هر بوستان صد هزاران شمع رخشانست در کوهسار
3 از بهاری باد گیتی گشت چون خلد برین گوئی از خلد برین آید همی باد بهار
4 از سرشگ ابر لاله کرده پر لؤلؤ دهان وز نسیم باد سوسن کرد پر عنبر کنار
1 شنبه شادی و اول مه آذر زخمه بر افکن بعود و عود بر آذر
2 باده فراز آر و دل برنج میازار شاد دل از یار باش و باده همی خور
3 آن بت عیار و فتنه بت فرخار آن بدو رخسار چون دو لاله احمر
4 عارض چون لاله برگ بر طرف ماه بالا چون زیر ماه شاخ صنوبر
1 عشق دارد هر کسی را مستمند و خوار و زار خوار باد آنکس که دارد عشق خوار
2 چون گرفتار آمد اندر عشق هاروت از فلک در چه بابل شد آوخته بتار موی یار
3 عشق شیران را براندازد بکوه از نیستان عشق غرمان را فرود آرد ز که در مرغزار
4 از بلای عاشقی گردد بسان کبک باز وز برای عاشقی گردد بسان مور مار
1 گرد کافور است گوئی بیخته بر کوهسار تیغ پولاد است گوئی ریخته بر جویبار
2 تا زمین کافور گون گشت و هوا کافور بار راست همچون طبع کافور است طبع روزگار
3 ابر گسترده است قاقم بر درخت اینک ببین زاغ پیدا چون دم قاقم میان شاخسار
4 کوه زیر برف همچون قار پوشیده بسیم برف زیر زاغ همچون سیم آلوده بقار
1 گلستان شد چون بهار از فر ابر نوبهار بوستان آراسته چون لعبتان اندر بهار
2 آن یکی را کرده از دیبای رومی روی بند وین یکی را بسته از لؤلؤی لالا کوشوار
3 فرش دیناری نوشت از گلستان باد صبا نقش کافوری سترد از بوستان ابر بهار
4 آن یکی گسترده از زنگار زنگاری بساط وین یکی پوشیده از شنگرف شنگرفی ازار
1 گل شکفته نماند مگر بصورت حور خروش رعد نماند مگر بنفخه صور
2 همی رسد ز هوا بر زمین نثار درر همی شود ز زمین بر هوا بخار بخور
3 اگرچه هست زمین جای دیو و معدن دد اگرچه هست هوا جای حور و معدن نور
4 ز ابر گشت هوا جای دیو و معدن دد ز لاله گشت زمین جای نور معدن حور
1 که را پشتی کند گردون چه باشد پشتی لشگر چه باشد یاری لشگر که را دولت بود یاور
2 چه باید کشتن آن تخمی که بی کشتن ببار آید چه باید کندن آن کانی که بی کندن دهد گوهر
3 چه باید مایه آن کس را که یابد سود بی مایه چه باید داد آن کس را که یابد داد بی داور
4 چو بنده رنج بردارد چه باید رنج بر خسرو چو کهتر کار بگذارد چه باید شغل بر مهتر
1 مگر نگارگر چین شده است باد بهار کز او بنفش و نگار است بوستان چو بهار
2 همه کرانش لاله همه میانش گل همه هواش نسیم و همه زمینش نگار
3 ز بوی و رنگ یکی گشت مشک و نیل کساد ز لون و عکس یکی گشت در و مرجان خوار
4 دمیده لاله بروز و چکیده ژاله بشب بسان طوطی لؤلؤ گرفته بر منقار
1 مه نیسان برون آورد بر صحرا یکی لشگر که با فیروزه گون در عند با بیجاده گون مغفر
2 شبیخون برده بر خر خیز و نازش برده بر ششتر شده پر مشک و پر دیبا از ایشان دشت و کوه و در
3 بخندد بوستان زیر و بگرید آسمان از بر یکی چون دیده عاشق یکی چون چهره دلبر
4 ز بوی باد نوروزی جوان گشت این جهان از سر بنفشه زلف و نرگس چشم و لاله روی سیمین بر