ندانی درد هجر ای گل از قطران تبریزی قصیده 210
1. ندانی درد هجر ای گل مرا زان زار گردانی
دگر زارم نگردانی بداغ هجر گردانی
1. ندانی درد هجر ای گل مرا زان زار گردانی
دگر زارم نگردانی بداغ هجر گردانی
1. نیازم ز گیتی به تست ای نیازی
که دل را امیدی و جان را نیازی
1. هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
1. هنری مرد نباشد بر هر کس خطری
چون چنین است ترا چیست کنون زین هنری
1. بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری