1 چه روز است آنکه هست او را شب تاریک پیرامون سپهر از بوی او مشگین زمین از رنگ او گلگون
2 مگر ترسید رخسارش ز زلف مار کردارش که گرد خویشتن عمدا نوشت از غالیه افسون
3 دو آذرگون شدند از خون مرا دو چشم از هجرش عجب دارم که چون روید تف آذر ز آذرگون
4 ایا قد تو چون سروی ز دیبا گرد او آذین ایا روی تو چون ماهی ز عنبر گرد او برهون
1 چه سرو است این میان بزم نازان چه مشگست این بگرد ماه تابان
2 یکی خورده است گوئی آب وصلت یکی دیده است گوئی درد هجران
3 بلای دل رخ و زلفین دلبر شفای جان لب و دندان جانان
4 یکی آبست گوئی زیر آتش یکی کفر است گوئی روی ایمان
1 حور حریر سینه کام روان حوران چشمم چو بحر دارد دل جایگاه بحران
2 بر ماه لاله کارد بر لاله مشگ بارد پر مشگ لاله دارد رخسار و زلفش الوان
3 بر سرو باغ دارد بر گل چراغ دارد مشگین دو زاغ دارد آن باغ را نگهبان
4 آن دلربای جادو دارد دو چیز نیکو زیر عقیق لؤلؤ زیر پرند سندان
1 خداوندا ترا زیبد خداوندی جهان کردن که تو دانی ز بدخواهان جهان جان جهان کردن
2 تو دانی بدسگالان را نشان تیر کردن دل تو دانی دشمنان را تن بکردار کمان کردن
3 ندانم هیچ بندی را که نتوانی گشادن تو ندانم هیچ کاری را که نتوانی تو آن کردن
4 ترا چندین توانائی است از مردی و دانائی که شاهان را همه یکسر توانی ناتوان کردن
1 دل ببرد از من پری روئی گرامی تر ز جان آنکه بر دیدار او بسته است جان انس و جان
2 چون بگل آب آرزوی او برآمیزد بدل چون بچوب آتش هوای او درآویزد بجان
3 آن چو گلنار بهاری روی او دارد مرا اشگ چون مرجان و رخ چون با درنگ مهرگان
4 صولجان عنبرین بر گوی کافوریش بین جان من چون گوی دارد پشت من چون صولجان
1 دمید لاله سیراب در بنفشه ستان چو طوطئی که بود خفته در بنفشه ستان
2 بگیر باده گلرنگ بر بنفشه و گل ز روی و موی بتان هم گل و بنفشه ستان
3 ز لاله بستان آراسته است پنداری در بهشت گشاده است چرخ بر بستان
4 بسان مجلس پرویز گشت باغ و در او هزار دستان چون باربد زند دستان
1 ز ابرو باد آزاری بشد آراسته بستان کنون داد از می و جانان ببستان اندرون بستان
2 پدید آمد نهفته گل بخور می برشکفته گل بمرجان در گرفته گل همه باغ و همه بستان
3 چو گشتی ابر تندر بر پر از لؤلؤ بچرخ اندر هوا پر ناله تندر چمن پر غلغل مستان
4 فراز سوسن و سنبل فکنده سایه شاخ گل فراز شاخ گل بلبل زنان چون مطربان دستان
1 شد برگ رزان زرد ز آذر مه و آبان شد آب رزان سرخ چو بیجاده تابان
2 دیدار رزان زرد شد و آب رزان سرخ حکمی که خداوند کند هست صواب آن
3 گر آب ببرد از گل و گلزار مه مهر پائیز بیاراست بآئین رز آبان
4 تا زاغ بیابانی در باغ وطن ساخت شد بلبل خوشبانگ سوی کوه و بیابان
1 شگفتهای جهانرا پدید نیست کران هران شگفت که بینی بود شگفت بران
2 اگر شگفتی میبایدت بپوی زمین وگر عجائب میبایدت بجوی زمان
3 هر آن گمان که بری در سفر شودت یقین هر آن خبر که بود در سفر شودت عیان
4 چو یک عیان نبود در جهان هزار خبر چو یک یقین نبود در جهان هزار گمان
1 غالیه دارد کشیده بر شکفته ارغوان ارغوان دارد شکفته بر منقش پرنیان
2 ارغوان هر روزه تازه تر بزیر غالیه غالیه هر روز خوشبوتر بگرد ارغوان
3 از جفاجوئی که هست آندلبر ناسازگار از ستمکاری که هست آندلبر نامهربان
4 بر دلم باشد گمان هجر او همچون یقین بر دلم باشد یقین وصل او همچون گمان