1 خداوندا ترا زیبد خداوندی جهان کردن که تو دانی ز بدخواهان جهان جان جهان کردن
2 تو دانی بدسگالان را نشان تیر کردن دل تو دانی دشمنان را تن بکردار کمان کردن
3 ندانم هیچ بندی را که نتوانی گشادن تو ندانم هیچ کاری را که نتوانی تو آن کردن
4 ترا چندین توانائی است از مردی و دانائی که شاهان را همه یکسر توانی ناتوان کردن
1 مجلس است این مگر بهشت برین که بنای بهشت است بر این
2 پیکر بومش از بدایع روم نقش دیوارش از صنایع چین
3 این ز دلها همی زداید زنگ وان ز رخها همی رباید چین
4 از بهشت برین گزیده تر است تو بهشت برین بر این مگزین
1 تا باد گذر کرد بگلزار و ببستان از نافه تبت شده بستان چو شبستان
2 از بید همه باغ پر از شیشه میناست وز لاله همه دشت پر از حقه مرجان
3 آن شیشه پر از غالیه وان حقه پر از مشگ این مشگ پدید آمده آن غالیه پنهان
4 باد آمد و آورد همه غارت تاتار ابر آمد و آورد همه غارت عمان
1 بهشت عدن شد گیتی ز فر ماه فروردین کنون می خوردن آئین دان و رامش کیش و شادی دین
2 کنون بلبل بباغ آمد ز بانگش دل بداغ آمد پر از شمع و چراغ آمد زمین از نرگس و نسرین
3 شود بیدار خفته گل شود غنچه شکفته گل همه بستان نهفته گل همه هامون گرفته طین
4 بنفشه برده بار خوش میان شنبلید کش چو گو گرد از بر آتش چو زر لاجورد آگین
1 بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
2 مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست حدیث کردن شیرین او به از شیرین
3 اگر بچین بنگارند نقش چهره او ز نقش مانی نارند یاد مردم چین
4 دهان تنگش چون حلقه ای ز بیجاده خدای کرده نگینش ز سیم نوش آگین
1 گر نگار من دو زلف خویش بسپارد بمن مشگ سایم من بکیل و غالیه سایم بمن
2 جان من دائم دژم باشد بسان چشم او زلف او دائم بخم باشد بسان پشت من
3 سنبلست آن زلف و یا زان گرد سنبل سنبله انجمست آن روی و در گل گرد کرده انجمن
4 لاله چون رویش نروید هرگز اندر بوستان سرو چون بالای او هرگز نباشد در چمن
1 کسی کش دل برد دلبر کسی کش جان برد جانان که جانان دارد و دلبر سبک دارد دل و جان آن
2 مرا برگو که جان و دل بجانان دادم و دلبر همم دل رفت و هم دلبر همم جان رفت و هم جانان
3 اگر باز آیدم دلبر نیندیشم بتیر از دل وگر باز آیدم جانان نیندیشم بتیغ از جان
4 چه از طمع سلامت خلق عالم دوستی دارد من از طمع وصال دوست بر دل خوش کنم هجران
1 دمید لاله سیراب در بنفشه ستان چو طوطئی که بود خفته در بنفشه ستان
2 بگیر باده گلرنگ بر بنفشه و گل ز روی و موی بتان هم گل و بنفشه ستان
3 ز لاله بستان آراسته است پنداری در بهشت گشاده است چرخ بر بستان
4 بسان مجلس پرویز گشت باغ و در او هزار دستان چون باربد زند دستان
1 تا باد ماه آبان بگذشت در چمن شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
2 چون تخته های زرین بر نیلگون پرند برگ چنار ریخته از باد در چمن
3 بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن چون صره دریده پر از گوهر و ثمن
4 سیب منقط آمد و نارنج مشگبوی این جای لاله بستد و آن مسکن سمن
1 بت پیمان شکن دائم شکسته زلف چون پیمان رخش ایمان دلش از کفر زلفش کفر بر ایمان
2 بچین زلف دام دل برنک روی کام جان ز پیوندش روان نازان و از دو ریش دل لرزان
3 ز عشق آن رخ رخشان ز مهر آن لب جانان برنج اندر مرا دائم رخ از ناخن لب از دندان
4 دو زلف و دو رخش شمشاد باغ و نو گل بستان ز رنج و از هوای آن دو دل افسرده و حیران