23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 تا عدیل دوست گشتم با طرب گشتم عدیل بر جهان و جان بدیل آرم بدو نازم بدیل

2 گرچه باشم دور از او عشقش بمن باشد رفیق گرچه باشم فرد از او مهرش بمن باشد عدیل

3 مهر آن مه بر دل من چون نشان آبله است مهر دیگر نیکوان همچون نشان نقش نیل

4 در میان هر دو دل یک میل نبود راه بیش در میان هر دو تن بوده است کم دریای نیل

1 خلاف بود همیشه میان تیغ و قلم کنون ببخت ملک متفق شدند بهم

2 چگونه کلک که بر دشمنان و بر یاران از اوست راحت و محنت از اوست شادی و غم

3 ضعیف جسم و تن خصم از او شده است ضعیف سقیم لون و دل دوست را شفا ز سقم

4 مخالفانرا چون چوب موسی عمران موافقانرا چون باد عیسی مریم

1 تنم بگونه نال و دلم بگونه نیل جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل

2 چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل

3 رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق عدیل در دم تا هجر با منست عدیل

4 دلم بسان هوا آمد از هوای حبیب تنم بسان خیال آمد از خیال خلیل

1 ای برکه مبارک این بزمگاه میمون فرخنده باد دائم بر شاه افریدون

2 تمثالها بدو بر مانند روی لیلی فواره ها بدو در مانند چشم مجنون

3 چونان کز آب خیزد فواره ها بدو در از چشم بد سگالش فواره خیزد از خون

4 این دجله گونه بر که وان کرخ وار مجلس میر اندر او بدولت شادی کنان چو هارون

1 تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم

2 از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید چو پراکنده بمینا در دینار و درم

3 لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار همچو آمیخته پیروزه و بیجاده بهم

4 سمن از باد همی جنبد چون پشت شمن چمن از لاله همی خندد چون روی صنم

1 اگر نجست زمانه بلای خلق جهان چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان

2 اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان

3 اگر نگشت دل من تنور آتش عشق چرا ز دیده من خاست دم بدم طوفان

4 اگر نه پشت من و زلف تو ز یک نسبند چرا چو زلف تو شد پشت من دو تا و نوان

1 الا ای پرده تاری به پیش چشمه روشن زمانی کوه را تَرگی زمانی چرخ را جوشن

2 دژم روئی و گیتی را کند آثار تو خرم سیه فامی و عالم را کند دیدار تو روشن

3 گهی بر گوشه گردون نهاده مر ترا گوشه گهی بر دامن خورشید بسته مر ترا دامن

4 گهی بادت بود مرکب گهی چرخت بود میدان گهی برت بود مکمن گهی بحرت بود معدن

1 ایا درفش تو باز سپید و خصم تو بوم نرفت زیر فلک چون تو خسرویرا بوم

2 چو بوم گردد بر دست حاسدان تو باز چو باز گردد بر بام ناصحان تو بوم

3 سموم گردد بر دوستان تو چو شمال شمال گردد بر دشمنان تو چو سموم

4 بکام یارت ز قوم خوشتر از تسنیم بکام خصمت تسنیم بدتر از ز قوم

1 ای جان من خریده بدیدار خویشتن کرده مرا بمهر خریدار خویشتن

2 من جان و مال خویش ندارم ز تو دریغ وز من دریغ داری دیدار خویشتن

3 تا گشت زیر غالیه گلنار تو نهان چون شنبلید کردم گلنار خویشتن

4 دو چشم من بسان دو نار کفیده شد تا دور کردیم تو ز دو نار خویشتن

1 آنچه هست اندر دل من نیست کسرا در دل آن از جفا و جور این نامهربان سنگین دلان

2 هرکه من با او بسازم گردد او ناسازگار آنکه من زو مهر جویم گردد او نامهربان

3 آنکسی کز من بود نازش مرا خواهد نیاز وآنکسی کز من بود سودش مرا خواهد زیان

4 کرد تیر من بمانند کمان ترکی که هست تیر با بالای او گوئی بمانند کمان

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی