23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 اگر باران نباشد در بهاران سرشگ و آه من بس باد و باران

2 جهان را بس بود نالیدن من اگر بلبل ننالد در بهاران

3 سحرگه بانگ من بشنو ز مطرب بجای بانگ کبک کوهساران

4 بسم من سوگوار از عشق اگر چرخ نپوشد جامه های سوگواران

1 اگر نجست زمانه بلای خلق جهان چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان

2 اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان

3 اگر نگشت دل من تنور آتش عشق چرا ز دیده من خاست دم بدم طوفان

4 اگر نه پشت من و زلف تو ز یک نسبند چرا چو زلف تو شد پشت من دو تا و نوان

1 اگر بخواهد جانم بجای دل جانان بجان جانان گر زو دریغ دارم جان

2 اگر نه جانان از جان عزیزتر بودی نسوختی دل و جان از جدائی جانان

3 زیان و سود من از هجر و وصل جانانست سزاست گر بخرم وصل او بسود و زیان

4 جهان نخواهم بی او بجان نگردم ازو که او عزیزتر است از هزار جان جهان

1 الا ای پرده تاری به پیش چشمه روشن زمانی کوه را تَرگی زمانی چرخ را جوشن

2 دژم روئی و گیتی را کند آثار تو خرم سیه فامی و عالم را کند دیدار تو روشن

3 گهی بر گوشه گردون نهاده مر ترا گوشه گهی بر دامن خورشید بسته مر ترا دامن

4 گهی بادت بود مرکب گهی چرخت بود میدان گهی برت بود مکمن گهی بحرت بود معدن

1 الا ای ماه مشکین‌مو به پیش آر آن می مشکین ملا کن ساغر و برنِهْ به دست عاشق مسکین

2 از آن رخشنده خرم که عشاق را شود زو کم ز فکرت غم ز دیده نم ز بالا خم ز چهره چین

3 به رنگ چهره معشوق و اشک دیده عاشق کزین خرم شود محزون وز آن شادان شود غمگین

4 به مدت پیرو مردم را شود زو جان و دل برنا به خوردن تلخ و مردم را شود زو خواب و خور شیرین

1 آنچه هست اندر دل من نیست کسرا در دل آن از جفا و جور این نامهربان سنگین دلان

2 هرکه من با او بسازم گردد او ناسازگار آنکه من زو مهر جویم گردد او نامهربان

3 آنکسی کز من بود نازش مرا خواهد نیاز وآنکسی کز من بود سودش مرا خواهد زیان

4 کرد تیر من بمانند کمان ترکی که هست تیر با بالای او گوئی بمانند کمان

1 آن غیرت یزدان نگر و قدرت یزدان از قدرت یزدان چه عجب غیرت چندان

2 هرگز نرسد کس بسر قدرت ایزد هرگز نرسد کس بسر غیرت یزدان

3 گه کوه و بیابان کند از باغ و بساتین گه باغ و بساتین کند از کوه و بیابان

4 شاید که فرو مانی زین فکرت و غیرت شاید که فرو مانی زین غیرت حیران

1 آن کجا کاوس کرد او نیت جادوستان وان کجا محمود کرد او نیت هندوستان

2 از پی پیروزی دین و ز بهر جد خویش کرد ویران کافران را خان شه کشورستان

3 خون کافر ریخت چندان کش نیارد کس شمار شهرها بگرفت چندان کش نداند کس نشان

4 آسمان بالا دو دژ زایشان ستد در هفته ای که سر مردان آن دود ژبسودی آسمان

1 ای ببالا بلای آزادان آرزوی دلی و رنج روان

2 تنم از عشق تو نوان و نزار دلم از رنج تو نژند و نوان

3 آرزوی جوان و پیری تو وز تو دائم بدرد پیر و جوان

4 زین بتنبل همی ستانی دل زان بدستان همی ستانی جان

1 ای جان من از آرزوی زلف تو پیچان بنمای یکی روی و ببخشای یکی جان

2 زهره بدو رخسار تو داده همه زیور هاروت بدو چشم تو داده همه دستان

3 از دو رخ تو نور برد چشمه خورشید وز دو لب تو طعم برد چشمه حیوان

4 کردی تن من خسته بدو نرگس مفتون کردی دل من بسته بدو سنبل فتان

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی