23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 از پار مرا حال بسی خوشتر امسال همواره بدینحال بماناد مرا حال

2 فرخنده تر امسال ز هر سال مرا عید افزوده تر امسال ز هر سال مرا مال

3 من پار همین عید ز نادیدن سروی باریک و نوان بودم چون وقت خزان نال

4 امسال بسی روز نشیند به بر من آنسرو سیه زلف سیه جعد سیه خال

1 ایا شهریاران پاکیزه دل ز دست شما ابر و دریا خجل

2 بود ابر از دستتان شرمسار بود بحر از طبعتان منفعل

3 ولی را وفای شما دلفروز عدو را جفای شما جان کسل

4 خورد بی رضای شما هرکه آب چو آتش شود در دلش مشتعل

1 ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل

2 بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل

3 ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم از تو خوارند و خجل خیل سواران چگل

4 کین تو در دل چون مرگ بود روح گزای مهر تو در دل چون گنج بود آز کسل

1 ای مشک فشان زلفین ای غالیه گون خال با هر دو بود غالیه و مشک چون آخال

2 بندیست مرا بر دل هر ساعت از آن زلف حالی است مرا در دل هر ساعت از آن خال

3 خیره شود از سنبل تو بوالعجب و نیز عاجز شود از نرگس تو جادوی محتال

4 خواهی که نگردد چو شب تیره مرا روز ز آن سنبل مفتون بکل رشته بمفتال

1 ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل همنام خویش را بهمه بابها بدیل

2 نه گوش روزگار شنیده ترا نظیر نه چشم کائنات بدیده ترا عدیل

3 شاهی نیاوریده چو تو آسمان بزرگ میری نه پروریده چو تو آسمان نبیل

4 هرگز بلند کرده جاهت نگشته پست هرگز عزیز کرده جودت نشد ذلیل

1 بود محال مرا داشتن امید محال به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال

2 از آن زمان که جهان بود حال زینسان بود جهان بگردد لیکن نگرددش احوال

3 دگر شوی تو و لیکن همان بود شب و روز دگر شوی تو و لیکن همان بود مه و سال

4 محال باشد فال و محال باشد زجر مدار بیهده مشغول دل به زجر و به فال

1 تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال

2 در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال

3 کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار کرد چون تبت هوا را بوی باد مشگ پال

4 گشت چون آب زلال اندر خزان خون رزان گشت چون خون رزان اندر خزان آب زلال

1 تا عدیل دوست گشتم با طرب گشتم عدیل بر جهان و جان بدیل آرم بدو نازم بدیل

2 گرچه باشم دور از او عشقش بمن باشد رفیق گرچه باشم فرد از او مهرش بمن باشد عدیل

3 مهر آن مه بر دل من چون نشان آبله است مهر دیگر نیکوان همچون نشان نقش نیل

4 در میان هر دو دل یک میل نبود راه بیش در میان هر دو تن بوده است کم دریای نیل

1 تنم بگونه نال و دلم بگونه نیل جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل

2 چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل

3 رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق عدیل در دم تا هجر با منست عدیل

4 دلم بسان هوا آمد از هوای حبیب تنم بسان خیال آمد از خیال خلیل

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی