1 بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
2 درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
3 سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب نسیم باد کند هر نشیب را چو فراز
4 اگر نگشت هوا جای آهوان ختن وگر نگشت زمین جای بتگران طراز
1 عشق دارد هر کسی را مستمند و خوار و زار خوار باد آنکس که دارد عشق خوار
2 چون گرفتار آمد اندر عشق هاروت از فلک در چه بابل شد آوخته بتار موی یار
3 عشق شیران را براندازد بکوه از نیستان عشق غرمان را فرود آرد ز که در مرغزار
4 از بلای عاشقی گردد بسان کبک باز وز برای عاشقی گردد بسان مور مار
1 دوشم شبی خجسته بدو مجلسی ظریف عیشی چو روح روشن و وقتی چو جان نظیف
2 بگذاشتم بشادی تا روز عمر خویش با دلبری مساعد و با باده لطیف
3 باده مرا موافق و نزهت مرا شریک نعمت مرا مقارن و دولت مرا حریف
4 روز سپید گشته بمن شد شب سیاه خلد لطیف کشته مرا عالم کثیف
1 ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل
2 ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل
3 در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح بر سمن چون مطربان بلبل همی خواند غزل
4 جعفری دینار داده شاخ لؤلؤ را عوض ششتری دیبا گرفته باغ عبهر را بدل
1 هم مساعد یار دارم هم مساعد روزگار بخت با من سازگار و یار با من سازگار
2 لیکن از گفتار بدگویان من دور است دوست لیکن از کردار بدخواهان ز من فرداست یار
3 دردمندم روز و شب او نیز چون من دردمند بیقرارم سال و مه او نیز چون من بیقرار
4 دانه های نار دارد در میان ناردان نار دارد بر سمن گلنار دارد بر چنار
1 تا خزان آورد روی خویش سوی باغ و راغ ابر یک ساعت نجست از تعبیه کردن فراغ
2 از لب دریا برآمد بامدادان خیل ابر و آسمان از وی شود پر خیل گردو دود و داغ
3 سرخ شد در کوه از پس لاله چید منقار کبک سم آهو سبز شد از بس گرازان شد براغ
4 از فروغ لاله و کل می شود رنگین دو چشم از شمیم بان و سنبل می شود مشکین دماغ
1 نگار کرد رخ من بخون دیده نگار کنار کرد بیکبارگی مرا ز کنار
2 من از جدائی آن دلبر فریشته خوی ز خورد و خواب جدا مانده ام فریشته وار
3 ز بسکه هجر همی کاهدم چنان شده ام که مهر بر سر دیوار و کاه بر دیوار
4 بسان نار کفیده شده است دیده من وز او سرشگ رونده بسان دانه نار
1 مگر نگارگر چین شده است باد بهار کز او بنفش و نگار است بوستان چو بهار
2 همه کرانش لاله همه میانش گل همه هواش نسیم و همه زمینش نگار
3 ز بوی و رنگ یکی گشت مشک و نیل کساد ز لون و عکس یکی گشت در و مرجان خوار
4 دمیده لاله بروز و چکیده ژاله بشب بسان طوطی لؤلؤ گرفته بر منقار
1 ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل همنام خویش را بهمه بابها بدیل
2 نه گوش روزگار شنیده ترا نظیر نه چشم کائنات بدیده ترا عدیل
3 شاهی نیاوریده چو تو آسمان بزرگ میری نه پروریده چو تو آسمان نبیل
4 هرگز بلند کرده جاهت نگشته پست هرگز عزیز کرده جودت نشد ذلیل
1 ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
2 بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
3 ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم از تو خوارند و خجل خیل سواران چگل
4 کین تو در دل چون مرگ بود روح گزای مهر تو در دل چون گنج بود آز کسل