23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

2 درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

3 سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب نسیم باد کند هر نشیب را چو فراز

4 اگر نگشت هوا جای آهوان ختن وگر نگشت زمین جای بتگران طراز

1 عشق دارد هر کسی را مستمند و خوار و زار خوار باد آنکس که دارد عشق خوار

2 چون گرفتار آمد اندر عشق هاروت از فلک در چه بابل شد آوخته بتار موی یار

3 عشق شیران را براندازد بکوه از نیستان عشق غرمان را فرود آرد ز که در مرغزار

4 از بلای عاشقی گردد بسان کبک باز وز برای عاشقی گردد بسان مور مار

1 دوشم شبی خجسته بدو مجلسی ظریف عیشی چو روح روشن و وقتی چو جان نظیف

2 بگذاشتم بشادی تا روز عمر خویش با دلبری مساعد و با باده لطیف

3 باده مرا موافق و نزهت مرا شریک نعمت مرا مقارن و دولت مرا حریف

4 روز سپید گشته بمن شد شب سیاه خلد لطیف کشته مرا عالم کثیف

1 ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل

2 ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل

3 در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح بر سمن چون مطربان بلبل همی خواند غزل

4 جعفری دینار داده شاخ لؤلؤ را عوض ششتری دیبا گرفته باغ عبهر را بدل

1 هم مساعد یار دارم هم مساعد روزگار بخت با من سازگار و یار با من سازگار

2 لیکن از گفتار بدگویان من دور است دوست لیکن از کردار بدخواهان ز من فرداست یار

3 دردمندم روز و شب او نیز چون من دردمند بیقرارم سال و مه او نیز چون من بیقرار

4 دانه های نار دارد در میان ناردان نار دارد بر سمن گلنار دارد بر چنار

1 تا خزان آورد روی خویش سوی باغ و راغ ابر یک ساعت نجست از تعبیه کردن فراغ

2 از لب دریا برآمد بامدادان خیل ابر و آسمان از وی شود پر خیل گردو دود و داغ

3 سرخ شد در کوه از پس لاله چید منقار کبک سم آهو سبز شد از بس گرازان شد براغ

4 از فروغ لاله و کل می شود رنگین دو چشم از شمیم بان و سنبل می شود مشکین دماغ

1 نگار کرد رخ من بخون دیده نگار کنار کرد بیکبارگی مرا ز کنار

2 من از جدائی آن دلبر فریشته خوی ز خورد و خواب جدا مانده ام فریشته وار

3 ز بسکه هجر همی کاهدم چنان شده ام که مهر بر سر دیوار و کاه بر دیوار

4 بسان نار کفیده شده است دیده من وز او سرشگ رونده بسان دانه نار

1 مگر نگارگر چین شده است باد بهار کز او بنفش و نگار است بوستان چو بهار

2 همه کرانش لاله همه میانش گل همه هواش نسیم و همه زمینش نگار

3 ز بوی و رنگ یکی گشت مشک و نیل کساد ز لون و عکس یکی گشت در و مرجان خوار

4 دمیده لاله بروز و چکیده ژاله بشب بسان طوطی لؤلؤ گرفته بر منقار

1 ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل همنام خویش را بهمه بابها بدیل

2 نه گوش روزگار شنیده ترا نظیر نه چشم کائنات بدیده ترا عدیل

3 شاهی نیاوریده چو تو آسمان بزرگ میری نه پروریده چو تو آسمان نبیل

4 هرگز بلند کرده جاهت نگشته پست هرگز عزیز کرده جودت نشد ذلیل

1 ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل

2 بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل

3 ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم از تو خوارند و خجل خیل سواران چگل

4 کین تو در دل چون مرگ بود روح گزای مهر تو در دل چون گنج بود آز کسل

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی