23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 مه نیسان برون آورد بر صحرا یکی لشگر که با فیروزه گون در عند با بیجاده گون مغفر

2 شبیخون برده بر خر خیز و نازش برده بر ششتر شده پر مشک و پر دیبا از ایشان دشت و کوه و در

3 بخندد بوستان زیر و بگرید آسمان از بر یکی چون دیده عاشق یکی چون چهره دلبر

4 ز بوی باد نوروزی جوان گشت این جهان از سر بنفشه زلف و نرگس چشم و لاله روی سیمین بر

1 شنبه شادی و اول مه آذر زخمه بر افکن بعود و عود بر آذر

2 باده فراز آر و دل برنج میازار شاد دل از یار باش و باده همی خور

3 آن بت عیار و فتنه بت فرخار آن بدو رخسار چون دو لاله احمر

4 عارض چون لاله برگ بر طرف ماه بالا چون زیر ماه شاخ صنوبر

1 گلستان شد چون بهار از فر ابر نوبهار بوستان آراسته چون لعبتان اندر بهار

2 آن یکی را کرده از دیبای رومی روی بند وین یکی را بسته از لؤلؤی لالا کوشوار

3 فرش دیناری نوشت از گلستان باد صبا نقش کافوری سترد از بوستان ابر بهار

4 آن یکی گسترده از زنگار زنگاری بساط وین یکی پوشیده از شنگرف شنگرفی ازار

1 ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ

2 آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ

3 مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون او بسان رومیان بر تن ندارد هیچ زنگ

4 در میان جام زرین چون گل اندر شنبلید بر سرش کف ایستاده همچو سیم هفت رنگ

1 بود محال مرا داشتن امید محال به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال

2 از آن زمان که جهان بود حال زینسان بود جهان بگردد لیکن نگرددش احوال

3 دگر شوی تو و لیکن همان بود شب و روز دگر شوی تو و لیکن همان بود مه و سال

4 محال باشد فال و محال باشد زجر مدار بیهده مشغول دل به زجر و به فال

1 ای آفریدگار چو تو نافریده کس کار تو دانش و دهش و دین و داد بس

2 آنکس که یک نفس بزند بی رضای تو باشد دلیل آنکه همان باشدش نفس

3 زی هر شهی نتازی هرگز برای جنگ شهباز می نه پرد هرگز سوی مگس

4 حاجت به شحنه و به عسس نیست ملک را زیرا که عدل و داد تو بس شحنه و عسس

1 همیشه بد بود اندوه و درد فرقت یار بتر بوقت گل و صبح روزگار بهار

2 کنونکه باد بهاری کنار پر گل کرد تهی شده است مرا از گل و بنفشه کنار

3 بهار رویش بر من حصار کرد فراق کنون که لاله و گل سر برون کند ز حصار

4 ز درد فرقت آن چون چنار قامت دوست همی بنالم چون فاخته بشاخ چنار

1 کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

2 کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

3 چرخ کبود مانده برو ابر جای جای چون پر ز دوده آینه بر جای جای زنگ

4 از برف کوهسار شده پر سپاه روم وز زاغ مرغزار شده پر سپاه زنگ

1 ز چین زلف مه نیکوان چین و طراز همیشه سلسله ساز است با دو درع طراز

2 گهی ز میغ زند بر مه دو هفته رقم گهی ز مشگ کند بر گل شکفته طراز

3 ز زخم او همه را بیم و دست اوست سلیم که هست گاه زره پوش و گاه تیر انداز

4 نه کوته است درازی او ز جنبش باد گهیش کوته بینی بچهره گاه دراز

1 نهاد روی بما دولت و سعادت باز ز رنج و درد بدل دادمان سلامت و ناز

2 گرفت سعد فراز و گرفت نحس نشیب گرفت رنج نشیب و گرفت ناز فراز

3 نهفته سود در آمد ز خواب و خفت زیان حقیقت آمد و اندر نوشت کار مجاز

4 برست تن ز نهار و برست دل ز نهیب برست سر ز گزند و برست جان ز گداز

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی