23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 نهاد روی بما دولت و سعادت باز ز رنج و درد بدل دادمان سلامت و ناز

2 گرفت سعد فراز و گرفت نحس نشیب گرفت رنج نشیب و گرفت ناز فراز

3 نهفته سود در آمد ز خواب و خفت زیان حقیقت آمد و اندر نوشت کار مجاز

4 برست تن ز نهار و برست دل ز نهیب برست سر ز گزند و برست جان ز گداز

1 ای آفریدگار چو تو نافریده کس کار تو دانش و دهش و دین و داد بس

2 آنکس که یک نفس بزند بی رضای تو باشد دلیل آنکه همان باشدش نفس

3 زی هر شهی نتازی هرگز برای جنگ شهباز می نه پرد هرگز سوی مگس

4 حاجت به شحنه و به عسس نیست ملک را زیرا که عدل و داد تو بس شحنه و عسس

1 تا مهر بر فروخت ببرج حمل چراغ پر شمع و پر چراغ شد از لاله باغ و راغ

2 دیو است زاغ گوئی مقری است عندلیب کز بانک او ز باغ هزیمت گرفت زاغ

3 از بوستان کلاغ هزیمت گرفت راست کز بادریسه کشت سر کوه چون کلاغ

4 از باد شد غدیر بکردار صدر باز وز میغ گشت چرخ بکردار پشت ماغ

1 تا خزان آورد روی خویش سوی باغ و راغ ابر یک ساعت نجست از تعبیه کردن فراغ

2 از لب دریا برآمد بامدادان خیل ابر و آسمان از وی شود پر خیل گردو دود و داغ

3 سرخ شد در کوه از پس لاله چید منقار کبک سم آهو سبز شد از بس گرازان شد براغ

4 از فروغ لاله و کل می شود رنگین دو چشم از شمیم بان و سنبل می شود مشکین دماغ

1 دوشم شبی خجسته بدو مجلسی ظریف عیشی چو روح روشن و وقتی چو جان نظیف

2 بگذاشتم بشادی تا روز عمر خویش با دلبری مساعد و با باده لطیف

3 باده مرا موافق و نزهت مرا شریک نعمت مرا مقارن و دولت مرا حریف

4 روز سپید گشته بمن شد شب سیاه خلد لطیف کشته مرا عالم کثیف

1 ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ

2 آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ

3 مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون او بسان رومیان بر تن ندارد هیچ زنگ

4 در میان جام زرین چون گل اندر شنبلید بر سرش کف ایستاده همچو سیم هفت رنگ

1 با درنگ از درد دل در بوستان دی داد رنگ زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ

2 آن چمن کز لاله و گل بود چون رنگین تذرو شد ز برگ زرد و خاک تیره چون پشت پلنگ

3 آسمان چون تو زی و خز باشدی از خیل ابر راست گشته روز و شب ماننده تیر خدنگ؟

4 تا چو سوزن های زرین شد گیاهان بر درخت برگ چون زرین ورق شد آب صافی شد چو رنگ؟

1 کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

2 کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

3 چرخ کبود مانده برو ابر جای جای چون پر ز دوده آینه بر جای جای زنگ

4 از برف کوهسار شده پر سپاه روم وز زاغ مرغزار شده پر سپاه زنگ

1 گشت کوه و باغ در زیر گل بیجاده رنگ ساق و سم از گل چریدن کرد چون بیجاده رنگ

2 ارغوان آمد بجای شنبلید زرد گون لاله های باده رنگ آمد بجای باد رنگ

3 خوش بود خوردن کنون با دوستان در بوستان باده های لاله گون در لاله های باده رنگ

4 تا بدید از باد نیسان خاک گلزاری بود ز آب آذرگون کند دل مرد دانا آذرنگ

1 ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل

2 ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل

3 در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح بر سمن چون مطربان بلبل همی خواند غزل

4 جعفری دینار داده شاخ لؤلؤ را عوض ششتری دیبا گرفته باغ عبهر را بدل

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی