23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن

2 مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن

3 از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم وز بهشت چشم تو همچون صنم گرد دشمن

4 ماه تابانی و لیکن جان عشاقت فلک سرو نازانی ولیکن چشم مشتاقت چمن

1 ایکام دل دوست و بلای دل دشمن روزه شد و دیمه شد و عید آمد و بهمن

2 رسم اندر پیغمبر و بهمن تو بجای آر هم سیرت پیغمبر و هم سیرت بهمن

3 بر سیرت آن هستی و بر کرده او نیز بر سیرت این باش و بر آن کرده همی تن

4 از خصم میندیش و درافکن بقدح می وز می برخان رنگ گلسرخ بیفکن

1 آن غیرت یزدان نگر و قدرت یزدان از قدرت یزدان چه عجب غیرت چندان

2 هرگز نرسد کس بسر قدرت ایزد هرگز نرسد کس بسر غیرت یزدان

3 گه کوه و بیابان کند از باغ و بساتین گه باغ و بساتین کند از کوه و بیابان

4 شاید که فرو مانی زین فکرت و غیرت شاید که فرو مانی زین غیرت حیران

1 ای آنکه ترا بوده بر اندام جهان دام چون بست ترا دست جهان دام بر اندام

2 ز آن پس که همی گام بکام تو زدی چرخ چون داد به ناکام ترا چرخ زدن گام

3 ایام همه عالم از ایام تو خوش بود ایام تو چون تلخ شد از گردش ایام

4 ای خوبتر از یوسف یعقوب ترا روی چون بود مر او را بودت خوب سرانجام

1 باد نوروزی همی بر گل بدرد پیرهن لاله را کرد ابر آزاری پر از لؤلؤ دهن

2 لاله گویی از سرشگ ابر دارد مرسله ابر بر چرخ از سواد لاله دارد پیرهن

3 بوستان چون بزمگاه و سرو بن چون نیستان شاخ گل چون میگسار و فاخته چون رود زن

4 بر چمن بارد ستاره هر سحرگه از فلک بر فلک تازد شکوفه هر شبانگه از چمن

1 هرکه دائم با نگار خویشتن باشد به هم دلش ناویزد به درد و جانش ناویزد به غم

2 پشتش از هجران نباشد چون دو زلف او دو تا دلش از انده نباشد چون دو چشم او دژم

3 من بدل کردم بشادی غم بوصل یار خویش باد شادان آن صنم کز وصل او دورم ز غم

4 هرکه را باشد صنم محراب باشد دوزخی من بهشتی گشته ام تا گشته محرابم صنم

1 نگارینا تو از نوری و دیگر نیکوان از گل چو سنگ از گل شود پیدا چرا هستی تو سنگین دل

2 مرا حقی است بر چشمت نیارم جستن از چشمت بچشم شوخ و باطل جوی حق من مکن باطل

3 بزلفین کردیم بسته بمژگان کردیم خسته گره بر بستگی مفکن مکن بر خستگی پلپل

4 اگر خواهی که غم در من نیاویزد ز من مگذر وگر خواهی که بد با من نیامیزد ز من مکسل

1 تا بپوشید بلؤلؤی ثمین باغ سمن از گل سرخ بیاقوت بیاراست چمن

2 همه کهسار عقیق است و همه دشت گهر هر دو را گشته طراز از عدن و کان یمن

3 گل خندان شده در بستان چون روی صنم ابر گریان شده بر گردون چون چشم شمن

4 بار خر خیز و ختن باد در آورد بباغ تا ختن کرد مگر باد بخر خیز و ختن

1 غالیه دارد کشیده بر شکفته ارغوان ارغوان دارد شکفته بر منقش پرنیان

2 ارغوان هر روزه تازه تر بزیر غالیه غالیه هر روز خوشبوتر بگرد ارغوان

3 از جفاجوئی که هست آندلبر ناسازگار از ستمکاری که هست آندلبر نامهربان

4 بر دلم باشد گمان هجر او همچون یقین بر دلم باشد یقین وصل او همچون گمان

1 چه روز است آنکه هست او را شب تاریک پیرامون سپهر از بوی او مشگین زمین از رنگ او گلگون

2 مگر ترسید رخسارش ز زلف مار کردارش که گرد خویشتن عمدا نوشت از غالیه افسون

3 دو آذرگون شدند از خون مرا دو چشم از هجرش عجب دارم که چون روید تف آذر ز آذرگون

4 ایا قد تو چون سروی ز دیبا گرد او آذین ایا روی تو چون ماهی ز عنبر گرد او برهون

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی