دل و جان مرد عاشق دوست دارد از قاآنی قطعه 109
1. دل و جان مرد عاشق دوست دارد
ولی با این دو مهرش هست چندان
1. دل و جان مرد عاشق دوست دارد
ولی با این دو مهرش هست چندان
1. وزیر عصر و مجیر جهان مشیرالملک
دبیر دولت و صدر مهین و بل جهان
1. ای دزد ز کوی اهل توحید
چیزی نبری به زرق و دستان
1. یک جهان تسلیم در یک پیرهن
یک فلک توحید در یک طیلسان
1. بسا مزور و صوفینمای ازرقپوش
که اقتباس کند گفتگوی درویشان
1. ای برادر جامهٔ عوری طلب
کز دریدن وارهی وز دوختن
1. به سوی بحر خدا بگذر ای نسیم صبا
زمین ببوس و ز روی ادب سلامش کن
1. ای دل ار عشق یار میطلبی
نیستی جوی و ترک هستی کن
1. دو سال تلخ نشاند شراب را در خم
که عیش دلشدهای زود میشود شیرین
1. ای امید ناامیدان ای پناه بیکسان
ناامید و بیکسم دست من و دامان تو
1. میر زمانهای که نگردد مرا زبان
در کام جز برای ثنا و دعای تو
1. صاحبا ای که در مدایح تو
گوی سبقت ربودم از اشباه