آثار قاآنی

صفحه 4 از 8
8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار قاآنی / غزلیات قاآنی

غزلیات قاآنی

1 صدشکر گو‌یم هر زمان هم‌ چنگ را هم‌ جام را کاین هر دو بردند از میان هم ننگ را هم نام را

2 دلتنگم از فرزانگی دارم سر دیوانگی کز خود دهم بیگانگی هم خاص را هم عام را

3 خواهم جنونی صف شکن آشوب جان مرد و زن آرد به شورش تن به تن هم پخته را هم خام را

4 چون مرغ پرد از قفس دیگر نیندیشد ز کس بیند مدام از پیش و پس هم دانه را هم دام را

1 آن نه رویست که یک باغ‌ گل و نسرینست وان نه خالست که یک چرخ مه و پروینست

2 شادیی راکه غمی هست ز پی شادی نیست شادمان حالی ازینم که دلم غمگینست

3 مگس آنجا که لب تست‌‌ گریزد ز شکر تلخش آید شکر از بس که لبت شیرینست

4 عاشقان خستهٔ مژگان دو چشم سیهند زخم آن قوم نه از تیغ و نه از زوبینست

1 ای زلف تو چون خاطر عشاق مشوش وی صفحهٔ رویت ز خط و خال منقش

2 موی تو به روی تو عبیریست به مجمر خال تو به چهر تو سپندیست برآتش

3 روی تو حدیقهٔ گل اما گل بی‌خار لعل تو قنینهٔ مل امّا مل بی‌غش

4 یک‌سوی کشد عقلم و یک‌سوی د‌گر عشق با این دو من مسکین دایم به کشاکش

1 مست‌ و بیخود سروناز من به‌ صحرا می‌رود با چنین مستی نگه کن تا چه زیبا می‌رود

2 گاه می‌افتد ز مستی گاه می‌خیزد ز جا تا دگر زین رفتنش یارب چه بر ما می‌رود

3 گه تکبر می‌فروشدگه تواضع می کند گاه شرم‌آلوده گاهی بی‌محابا‌ می‌رود

4 او به‌ صحرا می‌رود وز رشک خاک راه او در دو چشم ما ز اشک شور دریا می‌رود

1 دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار چون او برفت رفت به یکبار هر چهار

2 گویند صبرکن که بیاید نگار تو آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار

3 جایی که یار نیست دلم را قرار نیست من آزموده‌ام دل خود را هزار بار

4 عاقل به اختیار نخواهد هلاک خویش پیش از هلاک من زکفم رفت اختیار

1 دوست دارم که مرا در بر خود بنشانی شیشه را آن طرف دیگر خود بنشانی

2 هرکه نزدیک‌تر از من بتو زو رشک برم شیشه را باید آنسوتر خود بنشانی

3 زینطرف جام دهی زانطرفم بوس و لبم در میان لب جان‌پرور خود بنشانی

4 چهره گلگون کنی از جام و ز رشک آتش را زار و افسرده به خاکستر خود بنشانی

1 شب دوشین‌ که مرا لب به لب نوشین بود شب که از عمر شمردیم شب دوشین بود

2 گاه لب بر لب جانانه و گه بر لب جام تا دم صبح مرا کار به شب دوش این بود

3 نوعروسیست جهیزش‌ همه شادی و نشاط دختر زر نتوان گفت گران کابین بود

4 شوق آن ماه روان از مژه‌ام پروین داشت کار چشمم همه شب با مه و با پروین بود

1 پیر مغان جام میم داد دوش از دو جهان بانگ برآمد که نوش

2 می‌روی و از عقبت می‌رود جان و تن و دین‌ و دل و عقل و هوش

3 رفتی و برخاست فغانم ز دل آمدی از راه و نشستم خموش

4 بر من و یاران شب یلدا گذشت بس که ز زلف تو سخن رفت دوش

1 دل تو خاره و جسمت حریر را ماند رخت ستاره و زلفت عبیر را ماند

2 رخم چو زلف تو پرچین شدست و شادم ازین که موی یار جوان روی پیر را ماند

3 چنین که روی تو در شام زلف جلوه کند مسلمست که ماه منیر را ماند

4 بدین صفت که سر افکنده زلف پیش رخت ستاده پیش توانگر فقیر را ماند

1 بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به تیرم بکن آنچه می‌توانی که من از تو ناگزیرم

2 همه شرط عاشق آنست که کام دوست جوید بکن ار کنی قبولم، ببر ار بری اسیرم

3 سر من فرو نیاید به کمند پهلوانان تو کنی به تار مویی همه روزه دستگیرم

4 نظر ار ز دوست پوشم که برون رود ز چشمم به چه اقتدار گویم که برون شو از ضمیرم

آثار قاآنی

8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.