رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند از قاآنی غزل 25
1. رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند
روزم سیاه گشت و برم سایه هم نماند
...
1. رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند
روزم سیاه گشت و برم سایه هم نماند
...
1. نگار سرو قد من چو عزم باغ کند
چو برگ لاله دل باغ پر ز داغ کند
...
1. لحن اسماعیل آشوبی که در دستان کند
کافرم چنگیز اگر با جیش ترکستان کند
...
1. ای رفیقان امشب اسماعیل غوغا میکند
چنگ را ز آواز شورانگیز رسوا میکند
...
1. طالع مسعود چیست طلعت محمود
شکر که تنها مراست طالع مسعود
...
1. شب دوشین که مرا لب به لب نوشین بود
شب که از عمر شمردیم شب دوشین بود
...
1. هر جا حکایت از صنمی دلربا رود
از هر زبان بر او همه مدح و ثنا رود
...
1. خلق را قصهٔ حسن پری از یاد رود
هرکجا ذکری از آن شوخ پریزاد رود
...
1. مست و بیخود سروناز من به صحرا میرود
با چنین مستی نگه کن تا چه زیبا میرود
...
1. دولت آنست که از در صنمی تازه درآید
در بر اغیار به بندد سر مینا بگشاید
...
1. ماه من از زلف چون گره بگشاید
بر دل پرعقده عقدها بفزاید
...
1. چونست که اسماعیل هرگه به خروش آید
هشیار رود از هوش بی هوش به هوش آید
...