بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به از قاآنی غزل 49
1. بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به تیرم
بکن آنچه میتوانی که من از تو ناگزیرم
1. بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به تیرم
بکن آنچه میتوانی که من از تو ناگزیرم
1. ز بس که هجر تو لاغر میان بکاست تنم
قسم به جان تو کزین تهیست پیرهنم
1. دی من و محمود در وثاق نشستیم
لب بگشادیم و در به روی ببستیم
1. بس رنج در آماجگه عشق تو بردیم
مردیم و خدنگی ز کمان تو نخوردیم
1. واجب نبود دل به بتی بیهده بستن
کاو را نبود شیوه به جز عهد شکستن
1. نکو نبود به یکبار ترک ما گفتن
ز ما بریدن و صد شکوه برملا گفتن
1. آن سنگدل که شیشهٔ جانهاست جای او
آتش زند در آب و گل ما هوای او
1. ای آفتاب بندهٔ تابنده رای تو
گردنده چرخ گرد سُم بادپای تو
1. قاصدی کو تا فرستم سوی تو
غیرتم آید که بیند روی تو
1. یارکی هست مرا به لطافت ملکو
به حلاوت شکر و به ملاحت نمکو
1. دلم به زلف تو عهدی که بسته بود شکستی
میان ما و تو مویی علاقه بود گسستی
1. ای تیره زلف درهم ای نافهٔ تتاری
کار من از تو درهم روز من از تو تاری