آثار قاآنی

صفحه 5 از 8
8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار قاآنی / غزلیات قاآنی

غزلیات قاآنی

1 دست در حلقهٔ آن طرهٔ پرچین دارم پنجه انداخته در پنجهٔ شاهین دارم

2 این همه چین که تو بر چهرهٔ من می‌بینی یادگاریست کز آن طرهٔ پرچین دارم

3 زاهدم گفت ز دین شرم کن و باده مخور می حرامم بود ار من خبر از دین دارم

4 کافر وگبر و یهودم همه رانند ز خویش چشم بد دور نگه کن که چه تمکین دارم

1 نکو نبود به یکبار ترک ما گفتن ز ما بریدن و صد شکوه برملا گفتن

2 نظر نکردن و از خشم روی تابیدن غضب نمودن و بی‌وجه ناسزا گفتن

3 عبارتی که به بیگانه کس نمی گوید ادب نکردن و در حق آشنا گفتن

4 نشان حالت شب یک به یک ادا کردن حدیث مستی ما را بدان ادا گفتن

1 دارم نگار سنگدل سیم سینه‌ای کز فرط مهر او به دلم نیست کینه‌ای

2 او همچو کعبه ساکن و خلقی بسان حاج احرام بسته سوی وی از هر مدینه‌ای

3 چون زلف عنبرین که بود زیب گردنش در شهر کس‌ نشان ندهد عنبرینه‌ای

4 ران پلنگ طعمهٔ من بود و همچو مرغ از ضعف عشق قانعم اکنون به چینه‌ای

1 به چشم من همه آفاق پر کاهی نیست سرم خوشست بحمدالله ار کلاهی نیست

2 فضای ملک خداوند جایگاه منست مرا از آن چه که در شهر جایگاهی نیست

3 به‌ غیر رزق مقدر که می‌خورم شب و روز مرا ز ملک جهان بهره جز نگاهی نیست

4 هرآنچه می‌رسد از غیب می‌نهم به حضور خدای غیب بود حاضر ار گواهی نیست

1 ای شیخ چه دل نهی به دستار گر مرد دلی دلی به دست آر

2 بالای بتان بلای جانست یارب دلم از بلا نگهدار

3 تن لاغر و بار عشق فربه صبر اندک و جود دوست بسیار

4 ای دوست به عمر رفته مانی ترسم که نبینمت دگر بار

1 ای رفیقان امشب اسماعیل غوغا می‌کند چنگ را ز آواز شورانگیز رسوا می‌کند

2 آسمان امشب ز حیرانی سراپا گشته چشم صنع حق را در وجود او تماشا می‌کند

3 راه گوش عاشقان از لحن دلکش می‌زند صید چشم ناظران از روی زیبا می‌کند

4 نغمهٔ شیرین او گویی غذای روح ماست کز لطافت در دل و مغز و جگر جا می‌کند

1 سخن از بوسهٔ آن لعل لب نوش افتاد به میان بار دگر خون سیاوش افتاد

2 گشت یک‌سان شب و روزم که ترا از رخ و زلف صبح با شام سیه باز هم‌آغوش‌ افتاد

3 آنچنان در رخ نیکوی تو حیران ماندم که مرا‌ کعبه و بتخانه فراموش افتاد

4 مر مرا هیچ به شیرینی دشنام تو نیست نوش‌ جانست هر آن نیش که با نوش‌ افتاد

1 تا به شکار رفته‌ای گشته دلم شکار غم هست مرا ازین سپس طیش فزون و عیش کم

2 گر نه ز محنت زمان شاه شود مرا ضمان نیست ز بختم این گمان کاو برهاندم ز غم

3 تا پی صید آهوان خنگ ملک بود روان جان و دلم بود نوان از چه ز آه دم‌به‌دم

4 شه به غزال بسته دل من ز هزال خسته‌ دل او ز خیال رسته دل، من ز ملال بسته دم

1 هر جا حکایت از صنمی دلربا رود از هر زبان بر او همه مدح و ثنا رود

2 در مسجدی که ساده‌رخی می‌کند نماز صد دست بر فلک ز برای دعا رود

3 سر پیش‌ چشم من به حقیقت عزیز نیست الا دمی که در سر مهر و وفا رود

4 این پنج روز عمر گرامی عزیز دار با دوستان بهل که به صدق‌ و صفا رود

1 ماه من از زلف چون گره بگشاید بر دل پرعقده عقدها بفزاید

2 فکر دگر کن دلا که طرهٔ محمود با همه بندد گره گره نگشابد

3 لعل شکربار او شبی که ببوسم از دهنم صبح طعم نیشکر آید

4 دل به چه خو گیرد ار غمش نستاند جان به چه کار آید ار لبش نرباید

آثار قاآنی

8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.