آثار قاآنی

صفحه 6 از 8
8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار قاآنی / غزلیات قاآنی

غزلیات قاآنی

1 بس رنج در آماجگه عشق تو بردیم مردیم و خدنگی ز کمان تو نخوردیم

2 با سوز دلی گرمتر از آتش بهمن چون آب دی از سردی مهر تو فسردیم

3 بی‌ماه رخت همچو حکیمان رصد بند شب تا به سحر ثابت و سیاره شمردیم

4 در بزم صفا صاف‌خوران صدر نشینند ما زیرنشینان صف ‌آلودهٔ دردیم

1 دل دیوانه که خود را به سر زلف تو بستست کس بر او دست نیابد که سر زلف تو بستست

2 چکند طالب چشمت که ز جان دست نشوید بوی خون آید از آن مست‌ که شمشیر به دست است

3 به امیدی که شبی سرزده مهمان من آیی چشم در راه و سخن بر لب و جان بر کف دست است

4 من و وصل تو خیالیست که صورت نپذیرد که ترا پایه بلندست و مرا طالع پستست

1 زین پس به کار ناید رطل و سبو مرا ساقی به خم می بنشان تا گلو مرا

2 لخت جگر کباب کنم خون دل شراب کاین بد غرض ز امر کلوا و اشربوا مرا

3 من هر چه باده‌ نوش کنم نور جان شود نهی است بهر تجربه لاتسرفوا مرا

4 یا می مده مرا ز سبو یا اگر دهی راهی ز خم می بگشا در سبو مرا

1 به هر چه وصف نمایم ترا به زیبایی جمیل‌تر ز جمالی چو روی بنمایی

2 صفت کنند نکویان شهر را به جمال تو با جمال چنین در صفت نمی‌آیی

3 به ناتوانی من بین ترحّمی فرما که نیست با تو مرا پنجهٔ توانایی

4 مگر معاینه‌ات بنگرند و بشناسند که چون ز چشم روی در صفت نمی‌آیی

1 به رنگ و بوی جهانی نه بلکه بهتر از آنی به حکم آنکه جهان پیر‌ گشته و تو جوانی

2 ستاره‌ای نه مهی نه فرشته‌ای نه گلی نه که هرچه گویمت آنی چو بنگرم به از آنی

3 که‌ گفت راحت روحی نه راحتی که بلایی که گفت جوشن جانی نه جوشنی که سنانی

4 ز خط و خال تو بردم‌‌ گمان که آهوی چینی چو پنجه با تو زدم دیدمت که شیر ژیانی

1 ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت ز ما صد دل وز آن مه یک اشارت

2 دلا از چشم خونخوارش‌ حذر کن که بی‌رحمند ترکان وقت غارت

3 به خون دل بسازم از غم دوست ‌ناعت کرد باید در تجارت

4 چو سنگ سختم آتش در درونست تنم را زان نمی سوزد حرارت

1 مگر دریچهٔ نوری تو یا نتیجهٔ حوری که فرق تا به قدم غرق در لطافت و نوری

2 مرا تو مردم چشمی چه غم که غایبی از من حضور عین چه‌ حاجت بود که عین حضوری

3 گمان برند خلایق که حور بچه نزاید خلاف من که یقین دانمت که بچهٔ حوری

4 چو عکس ماه که افتد درون چشمهٔ روشن به‌ چشم من همه‌ نزدیکی و ز من همه‌ دوری

1 دی من و محمود در وثاق نشستیم لب بگشادیم‌ و در به روی ببستیم

2 گفتم برخاست باید از سر عالم گفت بلی تا به مهر دوست نشستیم

3 گفتمش ایثار راه میر چه باید گفت دل و جان نهاده بر کف دستیم

4 گفتم شیر از کمند میر نجسته است گفت که ما نیز از آن کمند نجستیم

1 که بود آن ترک خون‌آشام سرمست که جانم برد و خونم‌خورد و ‌دل خست

2 درآمد سرخوش و افتادم از پای برون شد مست و بیرون رفتم از دست

3 سپر بر پشت و تیغ کیه در مشت کمان در دست و تیر فتنه در شست

4 فغان جای نفس از سینه برخاست جنون جای خرد در مغز بنشست

1 واقفی ای پیک چون ز حال دل زار حال دل زار گو بیار دل آزار

2 یار دل آزار من وفا نشناسد وه که عجب نعمتیست یار وفادار

3 یار وفادار ار به چنگ من افتد باک ندارم ز دور چرخ جفاکار

4 چرخ جفاکار پای‌بند غمم کرد کیست که رحمت کند به حال گرفتار

آثار قاآنی

8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.